لب  تشنه

 

لب  تشنه گر شدی تو در این ماه میهمانی خدا

اشکی  ز دیده هدیه به طفل رباب کن

کربلا

 از کودکی به گردن ما شال ماتم است

نابرده رنج، گنج به ما داده ای حسین

 

641.jpg

 

کربلادلم گرفته

 

دوباره شدم هواییی

 

چی میشه حک شه روقبرم

 

قبل اسمم کربلایی

آب را گل نكنيد . . . شايد از دور علمدار حسين


http://s1.picofile.com/file/6380854124/dam.gif

آب را گل نكنيد . . . شايد از دور علمدار حسين
، مشك طفلان بر دوش، زخم و خون بر اندام،‌
مي رسد تا كه از اين آب روان، پر كند مشك تهي
، ببرد جرعه آبي برساند به حرم، تا علي اصغر بي شير رباب،
       نفسش تازه شود و بخوابد آرام .. .
آب را گل نكنيد . . . كه عزيزان حسين،
همگي خيره به راهند كه ساقي آيد، و به انگشت كرم،‌
        گره كور عطش بگشايد . . .
آب را گل نكنيد . . . ‌كه در اين نزديكي،‌عابدي تشنه لب و بيمار است،
       در تب و گريه اسير . . .
آب را گل نكنيد . . . كه بود مهريه مادرشان،
نه همين آب كه هر جاي دگر، رود و نهري جاريست،
مهر زهراي بتول است، از اين است كه من ميگويم،‌
آب را گل نكنيد، آب را گل نكنيد . . .

صلي الله عليك يا مظلوم يا اباعبدالله الحسين (ع)

تربت کربلا هم خون گریست + عکس

 
 
تربت کربلا هم خون گریست + عکس

قطعه ای از خاک کربلا که در موزه حرم امام حسین علیه السلام نگهداری مي شود و ظهر عاشورا به رنگ قرمز تغییر رنگ داد و شبکه کربلا این لحظه رو به صورت مستقیم پخش کرد.

فضيلت و آثار و بركاتي كه براي تربت حسيني است، براي هيچ تربتي و قطعه‏‌اي از قطعات زمين نيست. خاك كربلا قطعه‏‌اي از بهشت است كه خداوند قادر متعال به واسطه قدرداني از يك فداكار در راه دين كه تمام هستي خود را فدا كرده، در آن خاك، بركت و فضيلت و شفا قرار داده است.

كربلايش قطعه‌‏اي از جنت است‏ باب نور و باب لطف و رحمت است‏
چرا تنها اين خاك داراي چنين ويژگي‌ها و آثار و بركات است؟


ادامه نوشته

محرم تازه شروع شد

محرم از امروز شروع شد

نه از دیروز تمام شد

50تصویر جدیداز محرم و یاحسین

برای دیدن تمام تصاویر به ادامه ی مطلب بروید


ادامه نوشته

پوستر های جدید تسلیت محرم

حسین

یا حسین


این حسین کیست ؟ که اشکی ز عزاداری او

می کند آتش دوزخ همه را خاکستر

گر به ماتمکده اش پای نهی، پای نهد

آندمی که ، بسوی قبله نهندت بستر

بنشین بزم عزا و به خیامش بنه پای

تا شوی روز قیامت به کنار کوثر

بنما زینت گفتار خودت نامش ، تا

بازوان تو بگیرد به جزا، پیغمبر

چو فتد اشک تو بر صورت تو، می گردی

همنشین و متکلم به جنان با حیدر

حوریان بهر لقای تو همه مشتاقند

لیک مشتاقتری تو به لقای برتر

واگذاری همه شان را، که بُوَد همدم تو

او که باشد به جوانان بهشتی سرور

می دهد حق ، همه ی حاجت مردم را با

نخی از پارچه ی مهد علی اصغر

آه! از آن همه اندوه که بر دل دارد

ماتم قاسم و عبدالله و عون و جعفر

مانده زخمی به روی سینه ، مداوا نشود

بود آن زخم همان داغ علی اکبر

زخم دیگر به کمر، دارد و مرهم نبود

زخم سقا، غم عباس جمیل المنظر

همه گفتند ورق پاره ی قرآن بوسید

لیک بر قطع یمین بود و به کف الایسر

بود آماده ی دیدار خدا و جدش

اشتیاقش به حسن بود و علی و مادر

لیکن از حال پریشان خیامش محزون

بود درفکر یتیمان و به فکر خواهر

همه ی علم به سجاد ببخشید و بگفت:

آخرین محرم این جمع زنانی دیگر.

زین اسارت ز بصر خون بتراود ، مهدی

فرجش را بطلب، حق سه ساله دختر

روزی در تقویم خواهند نوشت

روزی در تقویم خواهند نوشت:
تعطیل، روز فرج مهدی فاطمه
و بعد در مدینه کنار ساختمان نیمه کاره ای تابلو زیر رامی بینیم
پروژه: حرم مطهر بی بی دوعالم (س)
کارفرما:قائم آل محمد (ع )
پیمانکار:یاران حضرت
مساحت:وسعت دل تمام شیعیان

یاحسین (ع)

نام حسین آمد

نام حسین آمد و از خود به در شدم

گویی از این جهان به جهان دگر شدم

نام حسین آمد و چشمم وضو گرفت

آب از سرم گذشت و دلم آبرو گرفت

منزل به منزل از طلب دل گذشته ام

آبم که دیگر از سر ساحل گذشته ام

چون نیزه خون گریسته ام در عزای سرخ

چون دود از میان مقاتل گذشته ام

ما میرویم اوست هو الباقی السلام

دنیا به نام آل حسین است و السلام

شفاعت امام حسن علیه السلام

شفاعت امام حسن علیه السلام

عصر رسول خدا (ص) بود، حسن و حسین (ع) كودك بودند شخصی گناهی كرد و از شرم آن گناه ،

مدتی مخفی شد و نزد رسول خدا (ص) نمی آمد تا اینكه آن شخص ، حسن و حسین (ع) را دید، آن دو را بر دوش خود سوار كرد و با همان حال به حضور رسول خدا (ص) آمد و عرض كرد: من گنهكارم ، در پناه خدا، و این دو آقازاده به حضور شما آمده ام تا مرا ببخشید

 رسول خدا (ص) وقتی كه آن منظره را دید، آنچنان خندید كه دستش را بر دهانش گذاشت ، سپس به آن مرد گنهكار فرمود: برو جانم تو آزاد هستی آنگاه به حسن و حسین فرمود: آن شخص در مورد عفو گناه خود، شما را شفیع قرار داد،

 در این هنگام آیه 64 سوره نساء نازل شد: ... ولو انهم اذ ظلموا انفسهم جائوك فاستغفروالله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحیما: و اگر گنهكاران كه بر اثر گناه به خود ستم كردند، به نزد تو (ای پیامبر) می آمدند و از خدا طلب آمرزش می كردند و پیامبر هم برای آن ها استغفار می كرد، خدا را توبه پذیر و مهربان می یافتند.

منبع: داستانهای شنیدنی از چهارده معصوم(علیهم السلام)،

محمد محمدی اشتهاردی

دعای خیر امام حسن (علیه السلام)

امام حسن (علیه السلام) چندین بار از مدینه پیاده به مكه برای انجام حج رفت در یكی از این سفرها كه از مدینه به سوی مكه راه افتاد، پاهایش بر اثر پیاده روی روی ریگهای خشك و سوزان ، ورم كرد. شخصی به آن حضرت عرض كرد: آقا اگر كمی سوار می شدید، پاهایتان بهتر می شد. امام فرمود: خیر وقتی به منزلگاه بعدی رسیدیم ، مرد سیاه چهره روغن فروشی پیدا می شود كه فلان روغن را دارد آن را برایم بخر، به پاهایم می مالم خوب می شود. عده ای عرض كردند: پدران و مادرانمان بفدایت در پیش منزلی سراغ نداریم كه در آنجا روغن بفروشند.

امام به راه خود ادامه داد، چند ساعتی نگذشته بود كه همان مرد روغن فروش پیدا شد، امام فرمود: نزد او بروید و روغن را خریداری كنید نزد او رفتند و روغن خواستند، او گفت : برای چه كسی می خواهید؟ گفتند برای امام حسن (علیه السلام). روغن فروش گفت : مرا نزد آن حضرت ببرید وقتی كه او را به حضور امام حسن (علیه السلام) بردند به امام عرض كرد: من نمی دانستم روغن را برای شما می خواهند و من حاجتی به تو دارم و آن اینكه دعا كن خداوند فرزند نیكوكار و پرهیزكاری به من بدهد، من وقتی از وطن بیرون آمدم همسرم نزدیك زایمانش بود.

من نمی دانستم روغن را برای شما می خواهند و من حاجتی به تو دارم و آن اینكه دعا كن خداوند فرزند نیكوكار و پرهیزكاری به من بدهد، من وقتی از وطن بیرون آمدم همسرم نزدیك زایمانش بود

امام حسن (علیه السلام) فرمود: خداوند پسر سالمی كه پیرو ما است به تو خواهد داد. وقتی روغن فروش به منزلش رفت ، دید خداوند پسر سالمی به او داده است . همان پسر وقتی بزرگ شد به سید حمیری معروف گردیده و از شیعیان راستین و شاعران آزاده بود كه در هر فرصتی از امامان (علیهم السلام) دفاع و حمایت می نمود، و فضائل علی (علیه السلام) را به قصیده در آورده بود و می خواند و هنگام مرگ علی (علیه السلام) ببالینش آمد. نام او اسماعیل بن محمد بود امام صادق (علیه السلام) به او فرمود: مادرت تو را سید نامید و این نام زیبنده تو است زیرا تو سید شاعران هستی . روزی اشعاری درباره مصائب امام حسین (علیه السلام) در حضور امام صادق (علیه السلام) خواند، قطرات اشك از دیدگان امام سرازیر شد و صدای گریه از منزل آن حضرت برخاست ، سرانجام امام (علیه السلام) امر به خودداری كرد.

منبع:داستان صاحبدلان، محمد محمدی اشتهاردی

امام حسن (عليه السّلام) اسوه احسان

اگر به زندگي امام حسن مجتبي (عليه السّلام) براساس گزارش هاي قرآني و روايي و تاريخي نگاه گذرا شود به خوبي مي توان دريافت كه آن امام همام (عليه السّلام) الگوي كامل احسان بوده است.

خداوند در سوره انسان (هل اتي) گزارشي كامل از احسان و ايثارگري امام و خانواده آن حضرت (عليه السّلام) از پدر و مادر و برادر و خواهر بيان مي كند.

آن حضرت (عليه السّلام) در خردسالي در زماني كه هر كودكي براي امور كوچك و جزيي گريه مي كند و در برابر غذا و گرسنگي بي تابي مي كند، نه تنها يك شبانه روز بلكه سه شبانه روز از غذاي خويش مي گذرد و همانند برادر خردسالش آن را به افراد فقير و يتيم و اسير مي دهد. (انسان آيه8)

اين خصوصيت و منش اخلاقي كه در كنف تربيت رسول خدا (صلّي الله عليه و آله و سلّم) و اميرمؤمنان علي (عليه السّلام) و فاطمه (سلام الله عليها) پديد آمده بود، موجب شد كه وي تا آخر عمر به عنوان يكي از محسنان و نيكوكاران روزگار مطرح باشد.

در روايات بسياري از احسان و ايثارگري امام سخن به ميان آمده است. در كتاب ارزشمند «الحياه” كه با ترجمه احمد آرام منتشر شده آمده است كه امام حسن مجتبي «ع»، دو بار از همه مال خود دست كشيد، و سه بار اموالش را در راه خدا تقسيم كرد، حتي كفشي را مي بخشيد و كفشي ديگر را نگاه مي داشت (ج3، 301، ص299)

اين كه حضرت دو بار همه دارايي و ثروت خويش را ميان خود و فقيران تقسيم كرد عملي است كه از بسياري برنمي آيد و كم تر كسي به خود چنين جرأت مي دهد كه از آن همه اندوخته ها و مالي كه به سختي و زحمت از راه كشاورزي و جهاد و تجارت به دست آورده دست بكشد و به ديگران بخشد. تنها خاندان اهل بيت (عليهم السلام) و پيروان صديق ايشان هستند كه از چنين منش و خلق و خويي بهره مند مي باشند.

آن حضرت خود چنان بود كه با عمل و گفتار ديگران را به احسان دعوت مي كرد و مي فرمود: تمام كردن احسان از آغاز كردن آن بهتر است.

چنان كه از آن حضرت نقل كرده اند كه مي فرمود: هركس احسان هاي خود را به زبان آورد بخشندگي خود را تباه كرده است. و يا مي فرمود: احسان آن است كه تأخيري در پيش و منتهي در پس نداشته باشد.

در روايات آمده است كه مردي خدمت امام حسن (عليه السّلام) آمد و عرض كرد: اي فرزند اميرالمؤمنين به حق آن خدايي كه نعمت بسيار بر شما كرامت فرموده تو را قسم مي دهم كه به فرياد من برسي و مرا از دشمني كه حرمت پيران را نگه نمي دارد و به كودكان و نوجوانان رحم نمي كند، نجات دهي.

امام پرسيد: دشمن تو كيست تا از او دادخواهي كنم؟

آن مرد گفت: فقر است.

امام به خادم خود دستور داد: «هر چه مال در نزد تو هست به او بده».

او پنج هزار درهم حاضر كرد و به او داد.

امام (عليه السّلام) رو به مرد فقير كرد و گفت: «تو را به خداوند متعال قسم مي دهم كه هر وقت اين دشمن بر تو رو آورد شكايتش را نزد من بياور تا از تو دفع شر كنم».

احسان و ايثار امام تنها در مال و اموال نبود بلكه هم چنان كه در قرآن آمده، در برابر اعمال ديگران كه خشم را به دنبال مي آورد روش كظم الغيظ را پيش مي گرفت (آل عمران آيه 134) و با عفو و گذشت احسان مي نمود. چنان كه در روايات آمده روزي امام (عليه السّلام) از راهي عبور مي كرد مردي از اهل شام با آن حضرت روبرو شد و بدون مقدمه شروع به ناسزا گفتن نسبت به ايشان كرد. حضرت هيچ عكس العملي نشان نداد.

وقتي آن مرد از ناسزا گفتن باز ايستاد، امام به او نزديك تر شد و با تبسم به او سلام كرد. آن گاه فرمود: «اگر اجازه بدهيد حاضرم به شما كمك كنم. اگر چيزي لازم داري آن را برايت فراهم كنم يا اگر راه را گم كرده اي آن را به تو نشان دهم و اگر گرسنه اي ترا سير كنم، اگر فقيري بي نيازت سازم. به هر حال اگر حاجتمندي حاضرم در برآوردن حاجت تو بكوشم».

چون مرد شامي اين رفتار را از امام حسن ديد، ناگهان به گريه افتاد و گفت: «اشهد انك خليفه الله في ارضه؛ گواهي مي دهم كه تو خليفه خدا در روي زمين هستي».

در تاريخ آمده است كه حسن بن علي (عليه السّلام) پس از جد بزرگوارش پيامبر اكرم (صلّي الله عليه و آله و سلّم) و پدر گرامي اش علي بن ابيطالب (عليه السّلام) از همه مردم زاهدتر بود.

شخصي به نام مدرك بن زياد مي گويد: روزي در يكي از باغ هاي ابن عباس بوديم. غذاي مناسبي آوردند. امام حسن دستور دادند كه كارگران و خدمت گزاران را جمع كنند و آن غذاي خوب را به آنها بدهند.

مدرك مي گويد: خود امام لب به آن غذا نزد و مشغول خوردن نان با قدري نمك شد.

وقتي به آن حضرت گفته شد شما چرا از آن غذاي خوب ميل نمي كنيد، در جواب فرمودند: «ان ذاك الطعام احب عندي؛ اين خوراك را بيشتر دوست دارم».

نگاهي گذرا به فرازهاي زندگي آن حضرت

پيشواي دوم جهان تشيع در نيمه ماه رمضان سال سوم هجرت در شهر مدينه ديده به جهان گشود.

حسن بن علي (عليه السّلام) از دوران جد بزرگوارش چند سال را بيشتر درك نكرد؛ زيرا او تقريبا هفت سال بيش نداشت كه پيامبر اسلام بدرود زندگي گفت.

پس از درگذشت پيامبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) تقريبا سي سال در كنار پدرش اميرمؤمنان (عليه السّلام) قرار داشت و پس از شهادت علي (عليه السّلام) شش ماه بر مسلمين خلافت كرد. آن امام والامقام در طول عمر مبارك خود دوبار تمام ثروت و دارايي خويش را در راه خدا بخشيد و سه بار تمام اموال خود را وقف كرد.

به گفته مورخان، امام حسن مجتبي (عليه السّلام)، فردي شجاع، دلير و مبارز بود و در غالب جنگ هايي كه امام علي (عليه السّلام) حضور داشتند آن حضرت نيز حضور داشت.

امام حسن (عليه السّلام) مسئوليت امامت و رهبري شيعيان را در فضايي نابسامان به عهده گرفت. در اين زمان امام (عليه السّلام) در برابر مكر معاويه قرار گرفت و ناچار شد صلح كند.

بي شك ارزش صلح امام حسن (عليه السّلام)، با توجه به شرايط زماني و مكاني خاص خود، كمتر از جنگ و شهادت امام حسين (عليه السّلام) نبود. خيانت طرفداران ايشان، تهديد و تطميع هاي معاويه و نهايتا تشكيل مثلث زر و زور و تزوير باعث بروز وقايعي شد كه امام (عليه السّلام) را مجبور به امضاي صلحنامه با معاويه كرد. در اين شرايط امام مجتبي (عليه السّلام) منطقا و قاعدتا نمي توانست وارد مبارزه با معاويه گردد تا اينكه ايشان ناچار به پذيرش صلح تحميلي شد.

براساس اين صلحنامه، حكومت به اين شرط كه به كتاب خدا و سنت رسول او و سيره خلفاي صالح، عمل كند به معاويه سپرده مي شود. در ضمن، پس از معاويه خلافت به امام حسن (عليه السّلام) واگذار مي گرديد. همچنين معاويه براساس اين صلحنامه ملزم شد كه دشنام دهي به اميرالمؤمنين علي (عليه السّلام) و بد گفتن از ايشان در منابر را ممنوع سازد. در امان بودن ياران امام علي (عليه السّلام) عدم تعرض به آنان و محفوظ ماندن جان و مال و فرزند و ناموس شان از هر گزندي از ديگر مفاد اين صلحنامه به شمار مي رفت.

بي ترديد مي توان گفت صلح امام حسن (عليه السّلام)، چهره واقعي معاويه را آشكار ساخت و دستگاه جور او را به مردم شناساند. از اين رو معاويه درصدد حذف فيزيكي امام برآمد و سرانجام، نقشه كشتن او را طراحي كرد.

امام حسن (عليه السّلام) در سال پنجاه هجري، به وسيله زهري كه همسرش جعده به دستور معاويه به او خوراند، در 84 سالگي به شهادت رسيد. مزار شريفش در قبرستان بقيع، در كنار سه امام معصوم ديگر است.

منبع: http://www.bashgah.net نقل از تبيان

سيره و سيماي امام حسن مجتبي عليه السلام

«انا اعطيناک الکوثر فصل لربک و انحر. ان شانئک هو الابتر»

نخستين مظهر و نشانه ي کوثر که بر دامان پاک فاطمه ي اطهر (سلام الله عليها) پا به عرصه ي گيتي نهاد امام حسن عليه السلام بود. نشانه اي از تجلي مقدس ترين پديده اي که از خجسته ترين پيوند برين انساني، نصيب حضرت محمد صلي الله عليه و آله، علي مرتضي عليه السلام و فاطمه زهرا (سلام الله عليها) گرديد. همان لؤلؤي که از برزخ دو اقيانوس نبوت و امامت به ظهور پيوست ومعجزه ي بزرگ «مرج البحرين يلتقيان، بينهما برزخ لا يبغيان، يخرج منهما اللؤلوء والمرجان » . (1) را تجسم بخشيد و کلام خدا در کلمه ي وجود چنين ظاهر شد. از نيايي الهام گير و پدري پيشوا، وارثي برخاکيان و جلوه اي برافلاکيان پديد آمد با وراثتي ابراهيمي، مقصدي محمدي، منهجي علوي، زهره اي زهرايي که عصاي فرعون کوب موسي را در دست صلح آفرين عيسوي داشت و تنديس زنده ي اخلاق قرآن بود و رايت جاودانگي اسلامي را در زندگي توام با مجاهده و شکيبايي تضمين کرد و بقاع امن و ايمان را به ابديت در بقيع شهادت بر افراشت و مکتبش از خاک گرم مدينه به همه سوي جهان جهت يافت و با همه ي مظلوميتش در برابر سياهي و تباهي جبهه گرفت و به حقيقت اصالت بخشيد و مشعلدار گمراهان و زعيم ره يافتگان گرديد. حضرتش در بقيع بي بقعه; در جوار جده ي پدريش فاطمه بنت اسد، برادر زاده نازنينش امام سجاد عليه السلام و مضجع امام باقر و امام صادق عليهما السلام آرميده است. (2)

امام حسن عليه السلام دوبار تمام ثروت خود را در راه خدا خرج کرد و سه بار دارايي اش را به دو نصف کرده، نيمي را براي خود گذاشت و نصف ديگر را در راه خدا انفاق کرد

تولد و کودکي

فرزند گرامي رسول الله و نخستين نوه ي او در مقدس ترين ماه هاي سال قمري يعني پانزدهم (3) رمضان سال سوم هجرت چشم به جهان گشود.

امام مجتبي عليه السلام در دامان حضرت زهرا (سلام الله عليها) بزرگ شد. او از همان دوران کودکي از نبوغ سرشاري برخوردار بود وي با حافظه ي نيرومندش، آياتي را که بر پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله نازل مي شد، مي شنيد و همه را حفظ مي کرد و وقتي به خانه مي رفت براي مادرش مي خواند و حضرت فاطمه (سلام الله عليها) آن آيات و سخنان رسول الله صلي الله عليه و آله را براي حضرت علي عليه السلام نقل مي کرد و علي عليه السلام به شگفتي مي پرسيد: اين آيات را چگونه شنيده است؟ و زهراي مرضيه مي فرمود: از حسن عليه السلام شنيده ام. (4)

به داستاني در اين مورد توجه کنيد:

«روزي علي عليه السلام پنهان از ديدگان فرزندش به انتظار نشست، تا ببيند فرزندش چگونه آيات را بر مادرش تلاوت مي کند.

امام حسن عليه السلام به خانه آمد و خواست آيات قرآن را براي مادرش بخواند; ولي زبانش به لکنت افتاد و از گفتار باز ماند و چون مادرش علت را پرسيد، گفت: مادر جان! گويا شخصيت بزرگي در اين خانه است که شکوه وجودش، مرا از سخن گفتن باز مي دارد» . (5)

درس اخلاق

از امام مجتبي عليه السلام خواستند که سخني و مطلبي درباره ي اخلاق نيکوي پيامبر صلي الله عليه و آله بگويد. او فرمود:

هر کس نيازي به حضور پيامبر صلي الله عليه و آله مي برد حاجتش رد نمي شد و هرچه در توان داشت براي رفع نياز مردم به کار مي برد و شنيدم پيغمبر صلي الله عليه و آله فرمود: هر کس نماز صبح را بگذارد، آن نماز بين او و آتش دوزخ ديواري ايجاد مي کند. (6)

امام حسن عليه السلام از منظر رسول الله صلي الله عليه و آله

حضرت ختمي مرتبت صلي الله عليه و آله فضايل و امتيازات فرزندش امام حسن مجتبي عليه السلام را بين مسلمانان تبليغ مي کرد و از ارتباط او با مقام نبوت و علاقه ي حقيقي که به وي داشت همه جا سخن مي گفت.

آنچه از زبان پيامبر صلي الله عليه و آله در مورد حضرت مجتبي عليه السلام بيان شده است چنين است:

«هر کس مي خواهد آقاي جوانان بهشت را ببيند به حسن عليه السلام نگاه کند» . (7)

«حسن گل خوشبويي است که من از دنيا برگرفته ام ». (8)

روزي پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله به منبر رفت و امام حسن عليه السلام را در کنارش نشانيد و نگاهي به مردم کرد و نظري به امام حسن عليه السلام انداخت و فرمود: «اين فرزند من است و خداوند اراده کرده که به برکت و جود او بين مسلمانان صلح را برقرار سازد» . (9) يکي از ياران رسول الله صلي الله عليه و آله مي گويد: پيغمبر صلي الله عليه و آله را ديدم که امام حسن عليه السلام را بر دوش مي کشيد و مي فرمود: «خدايا من حسن را دوست دارم، تو هم دوستش بدار» . (10)

هر کس مي خواهد آقاي جوانان بهشت را ببيند به حسن عليه السلام نگاه کند

روزي پيامبر معظم اسلام صلي الله عليه و آله امام حسين عليه السلام را بر دوش گرفته بود، مردي گفت: اي پسر بر مرکب خوبي سوار شده اي. پيامبر فرمود: «او هم سوار خوبي است » . (11)

شبي پيغمبر خدا صلي الله عليه و آله نماز عشاء مي خواند و سجده اي طولاني به جا آورد. پس از پايان نماز، دليل را از حضرتش پرسيدند، فرمود: پسرم حسن، بر پشتم نشسته بود و ناراحت بودم که پياده اش کنم. (12)

انس بن مالک نقل مي کند که: رسول الله صلي الله عليه و آله درباره ي امام حسن عليه السلام به من فرمود:

اي انس! حسن فرزند و ميوه ي دل من است، اگر کسي او را اذيت کند، مرا اذيت کرده و هر کس مرا بيازارد، خدا را اذيت کرده است. (13)

زينب دختر ابو رافع مي گويد: حضرت زهرا (سلام الله عليها) در هنگام بيماري رسول الله صلي الله عليه و آله هر دو فرزندش را نزد پيامبر صلي الله عليه و آله آورد و فرمود: اينان فرزندان شما هستند. اکنون ارثي به آنان بدهيد. حضرت فرمود:

«شرف و مجد و سيادتم را به حسن عليه السلام دادم و شجاعت وجود خويش را به حسين عليه السلام بخشيدم » . (14)

اسوه ي بزرگواري

امام حسن عليه السلام در طول زندگي پر برکتش همواره در راه هدايت و ارشاد مردم گام بر مي داشت و شيوه ي برخوردش با عموم مردم - حتي دشمنان - چنان جالب و زيبا بود که همه را به خود جذب مي کرد.

مورخين نوشته اند «روزي امام مجتبي عليه السلام سواره از راهي مي گذشت. مردي شامي بر سر راه آن حضرت آمد و ناسزا گفت. وقتي که فحش هايش تمام شد، امام عليه السلام رو به او کرده و سلامش کرد! آنگاه خنديد و گفت: اي مرد! فکر مي کنم در اين جا غريب هستي... اگر از ما چيزي بخواهي، به تو عطا خواهيم کرد. اگر گرسنه اي سيرت مي کنيم، اگر برهنه اي مي پوشانيمت، اگر نيازي داري، بي نيازت مي کنيم، اگر از جايي رانده شده اي پناهت مي دهيم، اگر حاجتي خواسته باشي برآورده مي کنيم، هم اينک بيا و مهمان ما باش. تا وقتي که اين جا هستي مهمان مايي...

مرد شامي که اين همه دل جويي و محبت را از امام مشاهده کرد به گريه افتاد و گفت:

«شهادت مي دهم که تو خليفه ي خدا روي زمين هستي و خداوند بهتر مي داند که مقام خلافت و رسالت را در کجا قرار دهد. من پيش از اين، دشمني تو و پدرت را به سختي در دل داشتم. اما اکنون تو را محبوب ترين خلق خدا مي دانم.

آن مرد، از آن پس، از دوستان و پيروان امام عليه السلام به شمار آمد و تا هنگامي که در مدينه بود، همچنان مهمان آن بزرگوار بود. (15)

اسوه ي ايثارگري

يکي ديگر از صفات برجسته ي امام مجتبي عليه السلام انفاق و بخشش بي سابقه ي اوست.

تاريخ نگاران نوشته اند: امام حسن عليه السلام دوبار تمام ثروت خود را در راه خدا خرج کرد و سه بار دارايي اش را به دو نصف کرده، نيمي را براي خود گذاشت و نصف ديگر را در راه خدا انفاق کرد. (16)

امام حسن عليه السلام ملجاء درماندگان، آرام بخش دل هاي دردمندان و اميد تهيدستان بود، هيچ گاه نشد که فقيري به حضور آن بزرگوار برسد و دست خالي برگردد. در همين مورد نقل کرده اند: مردي به حضور امام حسن عليه السلام آمد و اظهار فقر و حاجت کرد. امام حسن عليه السلام دستور داد تا پنجاه هزار درهم، به اضافه ي پانصد دينار به او بدهند. مرد سائل حمالي را صدا زد که پول هايش را برايش ببرد. امام مجتبي عليه السلام پوستين خود را هم به آن مرد داد و فرمود: اين را هم به جاي کرايه به آن مرد بده. (17)

حسن گل خوشبويي است که من از دنيا برگرفته ام 

امام حسن مجتبي عليه السلام بعد از پدر

پس از آن که حضرت علي عليه السلام در محراب عبادت خون خويش را به پاي درخت توحيد نثار کرد امام مجتبي غمگين در سوگ اسوه ي صبر و بردباري، برفراز منبر رفت و بعد از حمد و سپاس خداوند در فرازي از سخنانش فرمود:

... لقد قبض في هذه الليلة رجل لم يسبقه الاولون بعمل ولا يدرکه الاخرون بعمل... (18)

«شب گذشته مردي از اين جهان در گذشت که هيچ يک از پيشينيان - در انجام وظيفه و اعمال شايسته بر او سبقت نگرفتند و از آيندگان نيز کسي را ياراي پا به پايي او نيست...

و سپس فرمود: علي عليه السلام در شبي رخت از جهان بست که در آن شب عيساي مسيح به آسمان عروج کرد، يوشع بن نون جانشين موساي پيامبر نيز در آن شب درگذشت.

پدرم در حالتي دنيا را ترک کرد که هيچ سيم و زر و اندوخته اي نداشت. مگر تنها هفتصد درهم که از هداياي مردم به جا مانده بود که قصد داشت با آن خدمتکاري بگيرد.

در اينجا، امام گريست و مردم نيز همصدا با حضرت مجتبي عليه السلام گريستند.

سپس ادامه داد: من پسر بشيرم، من پسر نذيرم، من از خانواده اي هستم که خداوند دوستي آنان را در کتاب خويش (قرآن) واجب کرده است آن جا که مي فرمايد:

«قل لا اسئلکم عليه اجرا الا المودة في القربي ومن يقترف حسنة نزد له فيها حسنا..» . (19) بگو من هيچ پاداشي از شما بر رسالتم در خواست نمي کنم جز دوست داشتن نزديکانم [ اهل بيتم] ; و هر کس کار نيکي انجام دهد، بر نيکي اش مي افزاييم » .

بر اين اساس دوستي ما - خاندان - همان حسنه و خوبي است که خداوند بدان اشاره کرده است.

سپس بر جاي خود نشست.

در اين هنگام «عبدالله بن عباس » برخاست و به مردم گفت: اين فرزند پيامبر شما و جانشين امام علي عليه السلام است، اکنون او رهبر و امام شماست. بياييد و با او بيعت نماييد!

مردم گروه گروه به سوي حضرت مجتبي عليه السلام روي آوردند و بيعت کردند. سپس امام عليه السلام خطبه اي بيان فرمود که در آن بر لزوم اطاعت از خدا و پيامبر و اولي الامر تاکيد شده بود و مردم را از پيروي شيطان برحذر داشت و اهميت ايمان و عمل خير را يادآور گرديد (20) .

امام مجتبي عليه السلام در سال چهلم هجرت و در سن 37 سالگي با مردم بيعت کرد و با آن ها شرط کرد که: با هر که من صلح کنم شما هم صلح کنيد، با هر که من جنگ کنم شما هم جنگ کنيد و آن ها قبول کردند (21) .

در ضمن امام عليه السلام نامه اي به معاويه نوشت و او را دعوت به بيعت کرد و متذکر شد که اگر در امر اداره ي جامعه اخلال کند و جاسوس بگمارد با قاطعيت برخورد خواهد کرد و در مورد دستگيري و اعدام دو جاسوس وي به او هشدار داد (22) .

معاويه در پاسخ امام نوشت:

... من از تو سابقه بيشتري دارم، پس بهتر آن که تو پيرو من باشي. من نيز قول مي دهم که خلافت مسلمانان، پس از من با تو باشد و هر چه بيت المال عراق است در اختيار تو خواهم گذارد... (23) و چنين بود که معاويه از پذيرش حق امتناع ورزيد و نه تنها از بيعت با امام حسن عليه السلام خودداري کرد، بلکه عملا به طرح توطئه عليه حضرت پرداخت و با خدعه و فريب و تطميع، افرادي را برانگيخت تا نسبت به قتل امام عليه السلام اقدام نمايند و سرانجام اين امام مظلوم در بيت خودش به دست همسرش «جعده » زهر خورانده شد و به جاي اين که نوشي براي مولي باشد نيشي شد که جگر امام مجتبي عليه السلام را پاره کرد.

امام عليه السلام با دسيسه معاويه مسموم گرديد... (24) و پس از چهل روز در روز بيست و هشتم ماه صفر سال پنجاهم هجري به شهادت رسيد و در قبرستان بقيع به خاک سپرده شد. چونان خورشيدي در دل زمين (25) .

________________________________________

پي نوشت :

1) الرحمن، 19، 20 و 22.

2) با استفاده از مقدمه ي مترجم کتاب زندگاني امام حسن عليه السلام تاليف باقر شريف القرشي.

3) تاريخ خلفاء، ص 73، سيوطي - دائرة المعارف بستاني واژه ي حسن.

4) ترجمه ي زندگاني امام حسن، ص 59، باقر شريف القرشي.

5) همان، ص 60.

6) اسد الغابه، ج 2 ص 185.

7) البداية والنهاية، ج 8 .

8) الاستيعاب، ج 2.

9) مسند احمد حنبل، ج 5 ص 44.

10) البداية والنهاية، ج 8.

11) صواعق المحرقة، ص 280- حلية اولياء، ص 226.

12) الاصابه، ج 2.

13) کنز العمال، ج 6 ص 222، متقي هندي.

14) ترجمه ي اعلام الوري ص 304، طبرسي.

15) ستارگان درخشان، ص 42، محمد جواد نجفي.

16) تاريخ يعقوبي، ج 2 ص 215- اسد الغابه، ج 2 ص 13، تذکره سبط بن جوزي، ص 196.

17) ستارگان درخشان، ص 46.

18) ارشاد مفيد، ص 348- جلاء العيون مجلسي، ص 378، تهران، انتشارات اسلامي، چاپ 1353.

19) شوري / 23.

20) زندگاني چهارده معصوم عليه السلام، ص 543، عماد زاده .

21) جلاء العيون، ص 378 .

22) ارشاد مفيد، ص 350 .

23) نهج البلاغه، شرح ابن ابي الحديد، ج 16، ص 35 .

24) پيشواي دوم، ص 28 .

25) آفتابي در هزاران آيينه، ص 119، جواد نعيمي.

نويسنده: سيد عباس رفيعي پور

منبع: پايگاه حوزه

 

قلب امام زمان را شاد کنیم

قلب امام زمان را شاد کنید

توصیه های اخلاقی آیت ‌الله العظمی میرزا جواد تبریزی(ره) به جوانان

سعی كنید با افراد متدیّن معاشرت كنید و با افرادی كه فكر و حركت آنها شما را به گناه می‌كشاند هم‌صحبت نشوید، و افكار شیطانی را از فكر خود محو نمایید. به معنویات روی آورید و در مجالس وعظ و خطابه شركت كنید. اذكار خود را بیشتر كنید و در هر كاری از خدا كمك بخواهید.

شیطان همواره در كمین است، امّا انسان باید آنقدر تهذیب نفس داشته باشد كه اجازه ندهد شیطان در او رسوخ كند و او را فریب دهد، لذا قبل از اینكه پشیمان شوید، شیطان را از خود برانید؛ زیرا خدای ناكرده اگر سریع به فكر خود نباشید، ممكن است نتوانید در آینده از القائات شیطان رها شوید. تا جوان هستید فرصت دارید خود را خلاص كنید.

اوّلین گام برای شما این است كه یك شخص متدین را راهنمای خود قرار دهید؛ از فردی كه خود صاحب كمال است، كمك بخواهید و قدری از روز را با او بگذرانید. سعی كنید با افراد متدیّن معاشرت كنید و با افرادی كه فكر و حركت آنها شما را به گناه می‌كشاند هم‌صحبت نشوید، و افكار شیطانی را از فكر خود محو نمایید. به معنویات روی آورید و در مجالس وعظ و خطابه شركت كنید. اذكار خود را بیشتر كنید و در هر كاری از خدا كمك بخواهید.

با خود زیاد خلوت نكنید، اگر فكر گناه به ذهنتان خطور كرد از محل خارج شده، شروع به قدم زدن نمایید و خود را به كاری مشغول كنید تا فكر باطل از ذهن شما خارج شود. باید ببینید سبب اصلی تحریك شهوت شما چیست، بعد آن را علاج یا از آن دوری كنید، به مرور زمان، مسئله گناه را ـ ان شاءالله ـ فراموش خواهید كرد. اگر بتوانید هنگامی كه شیطان به سراغ شما آمد وضو ساخته و شروع به نماز خواندن نمایید، بسیار مؤثر است، در آن بركاتی است كه شما را در جهت خلاصی از این مشكل، كمك خواهد كرد.

توسّل به اهل بیت(ع)

اصولاً توسّل به پیامبر اكرم(ص)، صدیقه طاهره و ائمه معصومین(ع) و واسطه قرار دادن آنها در پیشگاه خداوند متعال برای برآورده شدن حاجات، در اذهان عموم مؤمنین، علما و اصحاب ائمّه، از مسلّمات و مرتكزات (ثابت ها) بوده و جای هیچ شك و شبهه‌ای در آن نیست. اگر در موردی مانند این موارد كه از مسلّمات بین مؤمنین است روایات زیادی در دسترس نباشد، نه به جهت ضعف مطلب؛ بلكه به جهت وضوح مطلب و رسوخ آن در اذهان است و این خود كافی بوده و نیازی به نقل و ضبط ندارد.

اصحاب ائمّه، عمده اهتمامشان بر این بود كه در فروع [احكام دین]، جهات مختلف را مورد سؤال قرار داده و روایات آن را ضبط و نقل نمایند و در اصول و مسائل اعتقادی و آنچه كه به مقام و منزلت معصومین(ع) مربوط می‌شود، به جهت وضوح و مسلّم بودن به سؤال و نقل معدود اكتفا می‌كردند. مسئله توسل به پیامبر اكرم(ص) و اهل بیت(ع) امری نیست كه كسی بتواند در آن تشكیك كند، هر چند بعضی‌ها كه نمی‌دانند یا نمی‌خواهند بدانند، از جهاتی در صدد ایجاد شبهه در اذهان مردم، به خصوص ضعفای مؤمنین هستند، امّا تلاش اینان بی‌ثمر بوده و به نتیجه‌ای نخواهد رسید.

وَلَا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ عِندَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ»(سبا/23) اگر بنا باشد كه خداوند متعال به شفاعت كسی در روز قیامت اذن بدهد، در مرتبة اوّل پیامبر اكرم(ص) و اهل بیت(ع) طاهرینش می‌باشند و رسول گرامی اسلام(ص) و ائمّه، قدر متیقّن از اذن در شفاعت برخوردار می‌باشند، همان‌طور كه قبول ولایت آن بزرگواران، اقتدا و تأسی به آنها در مقام عمل، تنها راه رسیدن به سعادت و رستگاری می‌باشد و هدایت تنها در این راه است.

مگر نه اینكه خداوند متعال در قرآن مجید فرموده است: «َوَابْتَغُواْ إِلَیهِ الْوَسِیلَة؛ یعنی برای رسیدن به خداوند و تقرّب به درگاه او وسیله بجویید»(مائده/35). چه وسیله و واسطه‌ای مهم‌تر و اساسی‌تر از پیامبر اكرم(ص) و ائمّه معصومین(ع) می‌باشد؟ توسّل به آن ذوات مقدسه نه تنها در میان مؤمنین این امّت و علما و اصحاب ائمّه، امری رایج بوده، بلكه نزد انبیای سابق هم مورد توجّه بوده است؛ چنان‌كه از روایاتی كه در توبة حضرت آدم در ذیل آیه شریف: «فَتَلَقَّى آدَمُ مِن رَّبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَیْهِ»(بقره/37) وارد شده و غیر از این مورد، از روایات متعدد در مورد انبیا به دست می‌آید. بنابراین، توسل و التجا به آن بزرگواران و شفیع قرار دادن آنها در پیشگاه خداوند متعال، جهت عظمت مقام آن حضرات در نتیجه عبودیت و نهایت تذلّل و بندگی‌شان در درگاه خداوند، ثابت است.

خواندن دعای توسل یا حدیث كسا و امثال آن از مصادیق: «وَابْتَغُواْ إِلَیهِ الْوَسِیلَة» و موجب نجات و خلاصی از ناگواری‌ها و دشواری‌ها و ایجاد [كننده] زمینه برخورداری از بركات و مواهب می‌باشد. همان‌طور كه شفاعت آنها در آخرت موجب نجات و رهایی از عذاب آخرت است و مؤمنین به شفاعت آن بزرگواران امید دارند و خداوند متعال هم شفاعت آنها را می‌پذیرد، بر اساس آی شریف: «وَلَا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ عِندَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ»(سبا/23) اگر بنا باشد كه خداوند متعال به شفاعت كسی در روز قیامت اذن بدهد، در مرتبة اوّل پیامبر اكرم(ص) و اهل بیت(ع) طاهرینش می‌باشند و رسول گرامی اسلام(ص) و ائمّه، قدر متیقّن از اذن در شفاعت برخوردار می‌باشند، همان‌طور كه قبول ولایت آن بزرگواران، اقتدا و تأسی به آنها در مقام عمل، تنها راه رسیدن به سعادت و رستگاری می‌باشد و هدایت تنها در این راه است.

یكی از مصادیق «َ وَابْتَغُواْ إِلَیهِ الْوَسِیلَة» دعا است كه «حدیث كسا» را شامل می‌شود. این حدیث شریف، مصداق بارز توسل به مقام شامخ اهل بیت(ع) است، آن را بخوانید كه مضامین آن بسیار عالی است و بسیاری از افراد جهت حلّ مشكل، آن را تجربه كرده و نتیجه گرفته‌اند. و ان شاءالله به عنایت امام زمان(ع) مشكل حل می‌شود، نگران نباشید. از خدا بخواهید كه لذت عبادت را به شما عنایت نماید و بعد از چشیدن حلاوت عبادت، در قلب شما جای خواهد گرفت و معنویتی در خود احساس می‌كنید كه لذّت آن از هر چیزی بالاتر خواهد بود.

به تكالیف الهی توجّه داشته و بسیار به یاد قیامت و روز حساب باشید. سعی كنید كاری كنید كه حضرت ولیّ‌عصر(ع) از شما راضی باشد. اگر با جدیت درس بخوانید و تكالیف الهی را همراه با تهذیب نفس مدّ نظر بگیرید، ان شاءالله قلب مقدس امام زمان(ع) را شاد خواهید كرد. و در راه تحصیل با توكّل به خداوند متعال و توسل به ائمّه اطهار(ع) بكوشید تا خوب درس بخوانید و در تحصیل عجله نكنید، تا كتابی را تمام نكرده و نفهمیده‌اید كتاب دیگری را شروع نكنید. سعی كنید بعد از تمام كردن یك كتاب، آن را درس دهید.

در استفاده از جوانی و سرمایه عمر، كمال مراقبت را بنمایید كه جوانی زودگذر است و فرصت‌ها به سرعت از دست می‌روند؛ فرصت را مغتنم بشمارید و توفیق را از خداوند متعال بخواهید و از دوستی با اشخاصی كه عمر را تباه می‌كنند بپرهیزید. از شب‌نشینی و گذراندن بی‌نتیجه وقت بپرهیزید و سعی كنید با افراد متدین، مؤمن و درس‌خوان نشست و برخاست داشته باشید. سرمایه جوانی را مغتنم شمرده، این نعمت الهی را ارزان از دست ندهید.

شوخی و خنده، حكم نمك در غذا را دارد، انسان باید از شوخی و خنده زیاد بپرهیزد، به خصوص طلبه[دانشجو] جوان كه دوران سازندگی خود را می‌گذراند و خدای ناكرده شوخی و خنده زیاد موجب دلمردگی می‌شود و اگر خدای ناكرده این اتّفاق بیفتد، خارج شدن از آن حالت بسیار سخت است. هر كاری می‌كنید، معقول باشد، تا نگویند این چه طلبه‌ای است. خنده زیاد شخصیّت شما را نزد متدیّنان كمرنگ می‌كند. با دوستان متدین و مؤمن خود می‌توانید جملات معقول و موزون رد و بدل كنید، امّا باید مواظب باشید كه دروغ، تهمت، بهتان، افترا، و ایذاء كسی در آن نباشد؛ در سخن گفتن و شوخی معقول،‌ تمام جوانب شرعی و اخلاقی را در نظر بگیرید. كاری كنید كه رضایت امام زمان(ع) در آن باشد، شكل ظاهری و حركت شما نیز به گونه‌ای باشد كه اگر كسی شما را دید، از خُلق و التزام شما لذت ببرد و مصداق «كونوا لنا زیناً» باشید، خداوند به شما توفیق بدهد.

منابع: افق حوزه، ش 205. ماهنامه موعود شماره 107.

به نقل از : تبيان
 

 

  

نزدیکی کوچه پس کوچه محرم