والفجر9
والفجر9 تمام شده یود.
بچه های صدا و سیما رفتند سراغش.بساط مصاحبه را پهن کردند.
خبرنگار رو به دوربین شروع کرد به صحبت: «ما هم اکنون در خدمت برادر کاوه، فرمانده ی فاتح عملیات هستیم.»
محمود صورتش سرخ شد. راهش را کشید و رفت. خبرنگار جا خورد،بقیه هم.
خبرنگار راه افتاد دنبالش.
گفت:«چرا ناراحت شدید برادر کاوه؟»
محمود اشاره کرد به نیروها و گفت:« فاتح عملیات ،این بسیجی های بی نام و نشون هستند،باید با آنها مصاحبه کنی.»




