هفت سین قرانی

انّ الله جَعَلَ شَهرَ رمضان، مضماراً لِخَلقِهِ، فلیَستَبِقُونَ فیه بِطاعَتِهِ اِلیَ مَرضاتِهِ؛
خداوند ماه رمضان را میدان مسابقه ای برای آفریدگان خود قرار داده است تا با اطاعتش به سوی خشنودی و رضایت او از یکدیگر سبقت بگیرند.
امام حسن مجتبی(ع)
" اللهم و انت جعلت من صفایا تلک الوظائف، و خصائص تلک الفروض شهر رمضان،الذى اختصصته من سائر الشهور و تخیرته من جمیع الازمنه و الدهور، و آثرته على کلاوقات السنه بما انزلت فیه من القرآن و النور و ضاعفت فیه من الایمان، و فرضتفیه من الصیام، و رغبت فیه من القیام، و اجللت فیه من لیله القدر التى هى خیرمن الف شهر، ثم آثرتنا به على سائر الامم و اصطفیتنا بفضله دون اهل الملل، فصمنابامرک نهاره، و قمنا بعونک لیله، متعرضین بصیامه و قیامه لما عرضتنا له منرحمتک و نسبتنا الیه من مثوبتک و انت الملى بما رغب فیه الیک، الجواد بما سئلت من فضلک القریب الى من حاول قربک. "
خداوندا! از کارهاى برگزیده و واجبات ویژه ، ماه رمضان را قرار دادى ؛ ماهى که آن را از میان دیگر ماهها برگزیدى، و از میان تمام زمانها و روزگاران، آن را انتخاب نمودى، و بر جمیع اوقات سال برتریش بخشیدى و انتخاب آن به دلیل قرآن و نورى است که درآن ماه فرو فرستادى، و ایمان را درآن دو برابر ساختى و روزهاش را واجب و شب زندهدارى را براى عبادت در آن ترغیب فرمودى و شب قدر را که از هزار شب برتر است در آن عظمت بخشیدى و گرامى داشتى، سپس ما را به وسیله آن ماه برتمام امتها برگزیدى و به سبب فضیلتش ما را به دیگر پیروان ادیان برترى بخشیدى، پس به فرمان تو روزش را روزه مىداریم و به یارى تو شبش را به عبادت مىپردازیم، در حالى که با صیام و قیامش، خویش را مشمول دعوتى که ما را در معرض آن قرار دادهاى، مىسازیم، و آن را سبب دریافت پاداش تو مىسازیم و تو برآن چه از درگاهت درخواست شود، توانایى و به آن چه که از فضل و احسانت مسالت گردد بخشایندهاى و به کسى که آهنگ تقرب به تو جوید نزدیکى .
امیدواریم خداوند ما را توفیق عبادت خصوصا در این ماه مبارک بخشد و مستوجب مغفرت و آمرزش درگاهش قرار دهد.
این من و حجم شب و دستان خالی و خدا
آسمانی تیره و
اشک و سکوت و انزوا
ناله های جانگدازو گریه و امن یجیب
قبله و قلب و جوارج
جملگی غرق دعا
-=-=-=-=-=-=-=-=-
شب قدر است و قدر آن بدانیم
نماز و جوشن و قرآن بخوانیم
به درگاه خدا
غفران و توبه
به شرطی که سر پیمان بمانیم
-=-=-=-=-=-=-=-=-
مبادا لیله القدرت سرآید
گنه بر ناله ام افزون تر آید
مبادا ماه تو
پایان پذیرد
ولی این بنده ات سامان نگیرد
-=-=-=-=-=-=-=-=-
گویند کریم است و گنه می بخشد
گیرم که ببخشد زخجالت چه کنم.
-=-=-=-=-=-=-=-=-
شب قدر، گاه رویش جوانههای الغوث الغوث بر عرصه لبهای تائب است.
-=-=-=-=-=-=-=-=-
شب قدر است و من قدری ندارم
چه سازم توشه قبری ندارم . . .
-=-=-=-=-=-=-=-=-
توبه بر لب، سُبحه بر کف، دل پر از شوق گناه. معصیت را خنده می آید از استغفار ما
-=-=-=-=-=-=-=-=-
تشنه ام این رمضان تشنه تر از هر رمضانی
شب قدر آمده تا قدر دل خویش
بدانی
لیله القدر عزیزی است بیا دل بتکانیم
سهم ما چیست از این روز همین خانه
تکانی
-=-=-=-=-=-=-=-=-
ز مردم دل بکن یاد خدا کن
خدا را وقت تنهایی صدا کن
در آن حالت که اشکت
می چکد گرم
غنیمت دان و ما را هم دعا کن
-=-=-=-=-=-=-=-=-
خدایا ، بحق شهید شب های قدر
تقدیر ما را محبت و ولایت و پیروی راه مولا علی
علیه السلام رقم بزن
آمین
-=-=-=-=-=-=-=-=-
شب قدر است و طی شد نامه هجر
سلام فیه حتی مطلع الفجر
-=-=-=-=-=-=-=-=-
قاآنی:
شرمنده از آنیم که در روز مکافات
اندر خور عفو تو نکردیم
گناهی
(اشاره به رحمت و بخشش و عفو واسعه پروردگار)
-=-=-=-=-=-=-=-=-
آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشب است
یا رب این تاثیر دولت در کدامین کوکب
است
-=-=-=-=-=-=-=-=-
بگذار تا بمیرم در این شب الهی / ورنه دوباره آرم رو روی روسیاهی
چون رو کنم
به توبه، سازم نوا و ندبه / چندان که باز گردم گیرم ره تباهی
چون رو کنم به احیاء، دل زنده گردم اما / دل مرده میشوم باز با غمزه
گناهی
گرچه به ماه غفران بسته است دست شیطان / بدتر بود ز ابلیس این نفس گاه
گاهی
ای کاش تا توانم بر عهد خود بمانم / شرمنده ام ز مهدی وز درگهت الهی
تا در
کفت اسیرم قرآن به سر بگیرم / چون بگذرم ز قرآن اُفتم به کوره راهی
من بندگی نکردم با خویش خدعه کردم / ترسم که عاقبت هم اُفتم به قعر چاهی
با
اینکه بد سرشتم با توست سرنوشتم / دانم که در به رویم وا میکنی به آهی
ای نازنین نگارا تغییر ده قضا را / گر تو نمی پسندی تقدیر کن نگاهی
دل را تو
می کشانی بر عرش می کشانی / بال ملک کنی پهن از مهر روسیاهی
دل را بخر چنان حُر تا آیم از میان بُر / بی عجب و بی تکبّر از راه خیمه
گاهی
امشب به عشق حیدر ما را ببخش یکسر / جان حسین و زینب بر ما بده پناهی
آخر به بیت زینب بیمار دارم امشب / از ما مگیر او را جان حسن الهی
در این شب
جدایی در کوی آشنایی / هستم چنان گدایی در کوی پادشاهی
خبرگزاري فارس: امير عاملي قزويني در سروده خود به نام «رهبرم را دوست دارم يا حسين(ع)» از كربلا و عشق به ولايت سخن ميگويد.
«رهبرم را دوست دارم يا حسين(ع)»
اي قلم از غربت زينب بگو
از غم سجاد غرق تب بگو
كربلا را اي قلم تصوير كن
يادي از مولاحسين، آن پير كن
نكته اي از حال و روز ياس گو
اي قلم از حضرت عباس گو
از بلاجويان دشت كربلا
از شهيدان بلا در نينوا
از كساني كه ولي را ياورند
عاشقاني كه زجنس باورند
كارعشق از كربلا بالا گرفت
عشق آنجا دامن مولا گرفت
عشق را با جانشان آميختند
خون هفتاد و دو ساقي ريختند
عشق با عباس معني مي شود
قطره با يادش چو دريا مي شود
«عشق از اول سركش و خوني بود
تاگريزد هر كه بيروني بود»
كربلا تكثير بوي ياس بود
كربلا آيينه عباس بود
كربلا يعني شهادت با حسين
هست عالم قطره و دريا حسين
هست دريايي كرانه ناپديد
نام زينب ياد عباس شهيد
هر چه باشد ما نمي دانيم چيست
يا حسين عشق است يا هر دو يكي است
اي حسين كربلا ايجاد كن!
عشق را در جان ما بنياد كن
چشممان را هرزه گردي كور كرد
خودپرستي از خدامان دور كرد
فرقه اي گويند سهم ما چه شد
قسمت ما از غنيمت ها چه شد؟
جنگ با احساس مردم مي كنند
راه مردي را عجب گم مي كنند
در پي پست و مقامند و هوس
عرض خود را مي برد آخر مگس
سبز را از كربلا دزديده اند
برولايت ناكسان خنديده اند
«ناكسان حرص رياست مي خورند
آب را هم با سياست مي خورند»
با ولي در جنگ با نام علي
دشمنان را گفته اند اينان ، بلي
بسكه اين فرقه كثيفند و بدند
عكس فرزند تو را آتش زدند
دردل اولاد تو خون مي كنند
بنگر اي مولا به ما چون مي كنند
ليك خيل عشقبازانت تمام
بسته دل را برولي و برامام
خيل سربازان روح ا لله تو
عاشقان روي همچون ماه تو
دشمنانت را به ذلت مي كشند
جمعه يارانت به ميدان آمدند
رهبري داريم چون تاج سري
رهبري داريم از گل بهتري
رهبري كه يادگار دردهاست
دشمن اين فرقه نامردها ست
رهبري جانباز ، سرباز امام
رهبري كه هست چون ماه تمام
رهبري كه رهرو راه تو است
رهبري همچون خميني مست مست
رهبري مست ولايت با علي
رهبري كه هست او بر ما ولي
رهبري كه هست اولاد شما
عاشق اوييم با ياد شما
يا حسين كربلا ايجاد كن
رهبر ما را زلطفت ياد كن
باش ياد رهبر والاگهر
اي كه هستي عالمي را تاج سر
هست رهبر يادگار كربلا
يادگار رهروان نينوا
رهبرم را دوست دارم يا حسين
جان بپايش مي سپارم ياحسين
چونكه كاري كربلايي مي كند
كشور ما را خدايي مي كند
امير عاملي _ قزوين
انتهاي پيام/ز
در راه تو حرکتم مضاعف باشد
با یاد تو برکتم مضاعف باشد
ای سیّد ما ، أمر تو بر روی دو چشم
با عشق تو همّتم مضاعف باشد
«همّت» مضاعف میکنیم ، کاری «مضاعف» میکنیم
عطرخوش خوب «ظهور» ، جاری مضاعف میکنیم
بر دست مجروحت قسم «سیّدعلی» از قلب و جان
این «انقلاب» و «رهبرش» یاری مضاعف میکنیم.
با همّت و با عشق بیا کار کنیم
بر کار مضاعف همه اصرار کنیم
امسال با پیروی از رهبر عشق
با کار مضاعف همه ایثار کنیم
ما پیام عید رهبر را چو مصحف میکنیم
مثل دستورالعمل همواره مصرف میکنیم
کوری چشم سران فتنه و بیگانگان
چَشم آقا؛ کار و همّت را مضاعف میکنیم
ای رهبرا کلام تو حجّت ز مصحف است
هرکس به قدر وسع توانش موظّف است
اُمید ِآنکه، یوسف زهرا کند ظهور
امسال سال همّت و کار مضاعف است
خیزید که ایثار مضاعف بکنیم
عید آمده دیدار مضاعف بکنیم
با عزم قوی، ضعف به دل ره ندهیم
با همّت خود، کار مضاعف بکنیم
من مضاعف می کنم کار و تلاش
بهر کسب علم و ایمان و معاش
در مسیر اقتدار کشورم
این بلندای عدالت پرورم
سرزمین داستان ِراستان
تا نگین حلقه های باستان
تا قیامت نامدار و منجلی
تحت أمر رهـبرم سیّدعلی
کـــربــلا یعنی که یاد رهـــبری ... از حسین عصر خود فرمان بری

ای قلم از قدرتی غالب بگو
از علی ابن ابی طالب بگو
از علی مرد سیاست مرد دین
از علی تنها ترین مرد زمین
شکرلله شیعه ای نامی شدیم
اهل جمهوری اسلامی شدیم
از خمینی درس عشق آموختیم
در تنور جبهه و جنگ سوختیم
بیعتی کردیم با سید علی
راه حق در قول و فعلش منجلی
بیعت ما دوستان عین ولاست
زاده زهرا علی روح خداست
عده ای از همرهان جاهل شدند
در حمایت از علی کاهل شدند
خاک شهر کوفه بر سر هایتان
پس چه شد ایمان و باورهایتان

پشت بر مولا و زهرا کرده اید
هیچ شرم از این شهیدان کرده اید
حرفی از اعماق ایمان میزنم
با لب و حلق شهیدان می زنم
تا چه باید کرد را حاصل کنم
فتنه اهریمنان باطل کنم
ملت ایران فراز و شیب دید
از قلم بیش از تفنگ آسیب دید
سامری ها با قلم بت ساختند
فتنه در دامان دین انداختند
مکر داخل کفر خارج را ببین
رونق کار خوارج را ببین
دین فروشان قلعه و بارو زدند
یک به یک پشت قلم اردو زدند
با اساس دین تسامح می کنند
پای ارزش ها تسامح می کنند
داستان دوم خرداد چیست
مبدأیی جز نیمه خرداد نیست
تا که گردد فتنه و آسیب کم
جبهه ای ها باز با هم هم قسم
چاره ما را نباشد جز وفاق
جنگ مرصاد است پایان نفاق
نایب مهدی ولی داریم و بس
شیعیان سید علی داریم و بس
تقدیم به رهبری عزیز ایران ، آیت الله خامنه ای
^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
دل مولا را پر خون نمی خواهم.....
تو را گر طول غیبت کرده محزون ..... شدم از انتظارت من جگر خون
بود صبر تو از صبر الهی ..... چه سازم من به این قلب پر از خون![]()
.....
تقصیر من است، اینکه کم می آیی ..... هر گاه شدم اسیر غم می آیی
این جمعه و جمعه های دیگر حرف است! ..... آدم بشوم، سه شنبه هم می آیی![]()
.....
بخوان دعای فرج را، دعا اثر دارد ..... دعا کبوتر عشق است که بال و پر دارد
بخوان دعای فرج را، که یوسف زهرا ..... ز پشت پرده غیبت به ما نظر دارد![]()
.....
یا مهدی! ای نقطه شروع شفق، ای مجری حق، میلاد تو قصیده بی انتهائیست که تنها خدا بیت آخرش را می داند![]()
.....
آمدنت چون رستاخیز، عدل گستر است و چون سپیده صبح، نوید آغازی دوباره برای همه خوبی هاست![]()
.....
جلوه گل عندلیبان را غزلخوان می کند ..... نام مهدی صد هزاران درد درمان میکند
مدعی گوید که با یک گل نمی گردد بهار .... من گلی دارم که عالم را گلستان میکند![]()
.....
هر روزی که می گذرد، یک روز به ظهور امام زمان نزدیک تر می شویم! اما به خود امام زمان چطور؟![]()
.....
بــوی عـطــر یــار دارد جمـعه ها ..... وعــــده دیـــدار دارد جمــعه ها
جمــعـه هـا دل یاد دلبـر مـی کنـد ..... نغمه یابـن الـحسن سر مـی کنـد![]()
.....
اگر مهدی زهرا باز گردد ..... جهان آئینه اعجاز گردد
سرم را پیش پایش می گذارم ..... که با خاک رهش دمساز گردد![]()
.....
میلاد با سعادت منجی عالم بشریت، برپا کننده عدل، منتقم خون حسین، حضرت ولیعصر(عج) بر عموم شیعیان جهان مبارک باد![]()
.....
بر چهره ي پر ز نور مهدی صلوات ..... بر جان و دل صبور مهدی صلوات
تا امر فرج شود مهیا بفرست ..... بهر فرج و ظهور مهدی صلوات![]()
.....
اى وارث ذوالفقار مولا برگرد ..... اى نور دو چشم آل طاها برگرد
ما شعله به شعله سوختیم از غم یاس ..... اى منتقم حضرت زهرا برگرد![]()
.....
هر چند که خسته ایم از این حال، نیا ..... شرمنده اگر ندارد اشکال، نیا
ما خط تمام نامه هامان کوفیست ..... آقای گلم زبان من لال، نیا![]()
.....
هر جـمعه ای کــه می گذرد از کـنـار مـن ..... افــزوده می شود بـه تب انتـــظار مـن
هر صبحدم که می دمد از مشرق آفتاب ..... دارم امـیــــد اینکــه بیــاید نـگـار مــن
عمــرم کــفاف دیـدن روی تــرا نـــداد ..... باشـد که بـعد من گذری بر مـزار من![]()
.....
کاش مهدى به جهان چهره هویدا مى کرد ..... گره از مشکل پیچیده ى ما، وا مى کرد
کاش مى آمد و با آمدنش از ره لطف ..... قبر مخفى شده ى فاطمه پیدا مى کرد![]()
.....
به خدا سوگند! دنیا را آذین می بندیم، اگر لحظه آمدنت را بدانیم![]()
.....
ما معتقدیم که عشق سر خواهد زد ..... بر پشت ستم کسی تبر خواهد زد
سوگند به هر چهارده آیه ي نور ..... سوگند به زخم های سرشار غرور
آخر شب سرد ما سحر می گردد ..... مهدی به میان شیعه بر می گردد![]()
.....
ای منتظران گنج نهان می آید ..... آرامش جان عاشقان می آید
بر بام سحر طلایه داران ظهور ..... گفتند که صاحب الزمان می آید![]()
.....
سئوالی ساده دارم از حضورت؛ من آیا زنده ام وقت ظهورت؟![]()
.....
یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت / یک قدم مانده، زمین شوق شکفتن دارد![]()
.....
از دوری تو غمین و نالان هستیم ..... وز کرده ی خود کمی پشیمان هستیم
اصلیت ما را، تو اگر می پرسی ..... از کوفه ولی مقیم ايران هستیم![]()
.....
میلاد حجت خدا، دوازدهمین ساغر الهی بر منتظران جمالش مبارک باد![]()
.....
یااباصالح!
هیچ سنگی نشود، سنگ صبورت آقا / تکیه بر کعبه بزن کعبه تحمل دارد![]()
.....
سحر از دامن نرجس، برآمد نوگلى زیبا ..... گلى کز بوى دلجویش، جهان پیر شد برنا
به صبح نیمه شعبان تجلّى کرد خورشیدي ..... که از نور جبینش شد، منوّر دیده زهرا![]()
بسيج، پشتوانهى اصلى انقلاب است
(حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای)
بسیجی تنهاست، بسیجی چشماهیش را فقط به آسمان گشوده. بسیجی خوشنامی یا گمنامی برایش فرقی ندارد، بسیجی برایش مهم نیست چند نفر در یک روز به نوشته هایش سر می زنند...
کاش از دلبر نشانی داشتیم / بر سر کویش مکانی داشتیم
از برای مهدی صاحب الزمان / کاش در دل جمکرانی داشتیم
تعجیل در فرج آقا صلوات
.
.
.
از فراقت به جوانی همگی پیر شدیم / بی تو از وادی دنیا همگی سیر شدیم
بی خود از حادثه ی عشق تو دیوانه و مست / عاشق کوی تو گشتیم و زمین گیر شدیم . . .
.
.
.
گفتم به مهدی بر من عاشق نظر کن / گفتا تو هم از معصیت صرف نظر کن
گفتم به نام نامیت هر دم بنازم / گفتا که از اعمال نیکت سرفرازم . . .
.
.
.
از نو شکفت نرگس چشم انتظاری ام / گل کرد خار خار شب بی قراری ام
تا شد هزار پاره دل از یک نگاه تو / دیدم هزار چشم در آیینه کاری ام . . .
.
.
.
بهار عشق شکوفا نمی شود بی تو / بیا که غنچه ی دل وا نمیشود بی تو
بر آی از افق ای آفتاب صبح امید / که شب رسیده و فردا نمی شود بی تو . . .
.
.
.
ای منتظر بیا و نظر کن که داغ هجر / با لالههای سوخته دامان چه میکند
در حسرت تو دربدری شد نصیب خضر / ورنه به سیر کوه و بیابان چه میکند . . .
.
.
.
ای آنکه در نگاهت حجمی زنور داری / کی از مسیر کوچه قصد عبور داری؟
چشم انتظار ماندم، تا بر شبم بتابی / ای آنکه در حجابت دریای نور داری . . .
.
.
.
از میان اشک ها خندیده می آید کسی / خواب بیداری ما را دیده می آید کسی
با ترنم با ترانه با سروش سبز آب / از گلوی بیشه خشکیده می آید کسی . . .
ظهور آقا امام زمان صلوات
.
.
.
یک شعر زیبا تقدیم به شما
گفتم به مهدی بر من عاشق نظر کن / گفتا تو هم از معصیت صرف نظر کن
گفتم به نام نامیت هر دم بنازم / گفتا که از اعمال نیکت سرفرازم
گفتم که دیدار تو باشد آرزویم / گفتا که در کوی عمل کن جستجویم
گفتم بیا جانم پر از شهد صفا کن / گفتا به عهد بندگی با حق وفا کن
گفتم به مهدی بر من دلخسته رو کن / گفتا ز تقوا کسب عز و آبرو کن
گفتم دلم با نور ایمان منجلی کن / گفتا تمسک بر کتاب و هم عمل کن
گفتم ز حق دارم تمنای سکینه / گفتا بشوی از دل غبار حقد و کینه
گفتم رخت را از من واله مگردان / گفتا دلی را با ستم از خود مرنجان
گفتم به جان مادرت من را دعا کن / گفتا که جانت پاک از بهر خدا کن
گفتم ز هجران تو قلبی تنگ دارم / گفتا ز قول بی عمل من ننگ دارم
گفتم دمی با من ز رافت گفتگو کن / گفتا به آب دیده دل را شستشو کن
گفتم دلم از بند غم آزاد گردان / گفتا که دل با یاد حق آباد گردان
گفتم که شام تا دلها را سحر کن / گفتا دعا همواره با اشک بصر کن
گفتم که از هجران رویت بی قرارم / گفتا که روز وصل را در انتظارم

داد میزنه این روزا، توی خیابون، فِری
بسیجی واقعی،همت بود وباکری
بسیجی واقعی،اونه كه مرده باشه!
زنده اگر بمونه، باید تو خونه باشه!
به یاد من نمونده، خاطره ی زیادی
ز همت و باكری، به غیره كلیاتی
یاد ندارم كه همت، مسجد سوزونده باشه
نماز جمعه ها شو، اونجوری خونده باشه
میشه مگر باكری هیئت ندیده باشه
به شهر و خونه هامون آتیش كشیده باشه
یقین دارم باكری، بچه مسلمون بوده
پرچم ایران ما، براش مثه جون بوده
نه مثل سبزیه آش! بیاد میون میدون
تا كه بهش بخندن كوچیك و پیر و جوون
برای دفع دشمن، باكری داده خونش
نه در ره بی بی سی، حذر كنه ز جونش
غصه نخور بسیجی، اینم یه جور جهاده
موندنه تو راه حق، نه آسونه نه ساده
یادم میاد یه روزی، به وقت انتخابات
قِر میومد یه بانو، با كلی افتضاحات
رو پرچمه تو دستش، اسم پیامبر هم بود
چیكار میكرد اون اگر،برادر همتم بود؟
غربتمون رو امروز، باكری ها میدونن
كه سبزیا میرقصن تو شهرمون، میخونن
همون جماعتی كه، شكسته پشت همت
داد میزنه: حمایت، بسیجیه باغیرت!
بسیجیه باغیرت،جون كف دستش گذاشت
مثل داداش كبیری، ما همه رو جاگذاشت
********
وقتی گلی و پری، با هم میرن خیابون
حرمت خون همت، فنا میشه چه آسون
غصه نخور بسیجی، اینم یه جور جهاده
موندنه تو راه حق، نه آسونه نه ساده
***
تا حامیه بعضیا، اون رجویه نازه
خیال نكن باكری، با سبزیا میسازه
***
منافقا همیشه، ریگ توی كفششونه
بسیجیه باغیرت، دشمن جونشونه
***
میترسن اینكه امروز، بسیجیا بیدارن
تا ترسشون بریزه، شرط و شروط میذارن
***
خیلی باحالن ولی، خیالشون چه خامه
زندگیه بسیجی، خودش یه جور پیامه
***
حب ولایت اما، تو قلبمون میمونه
چشم حسود كور بشه، كه قلبامون جوونه
***
یه وقت باید بجنگی، تو جبهه ها تو میدون
یه وقتی هم كه جبهه، میشه همین خیابون
غصه نخور بسیجی، اینم یه جور جهاده
موندنه تو راه حق، نه آسونه نه ساده

نینوا ! امشب دل و دیده برایت پر زده / امشب از شادی به بیت پاک زهرا سر زده
دست بر دست علی داده دل شیدای من / حلقه بر سبزینه پوش فاتح خیبر زده
دل برای عرض تبریک ولادت آمده / چون که خالق تاج شاهی بر سر حیدر زده
دل کند یاد از مه شعبان و میلاد حسین / دیده چون بیند،بخواهد سکه ی بر زر زده
الحق از نور رخش خورشید بی منظر شده / آفرین بر مقدمش چون بر زمین محشر زده
بر سر و لبهای خشکش آفرین و مرحبا / چون که او در کربلا هم محشری دیگر زده
نازم آن دستان حاتم گونه ی عباس را / چون به دریای دل هر عاشقی لنگر زده
........
این وطن،ایران ما ،هم کربلایی دیگرست / زین سبب عباس هم بیرق به این کشور زده
چیست این جان باختن کز هیبتش پروانه هم / نام آن را بر دو بال خود زر و زیور زده؟
آنکه در راه شرف از جسم خاکی بگذرد / لاجرم با عشق سر بر کوچه ی دلبر زده
آنکه از جان،پرده ی تن را کناری می زند / پشت پا بر تیرگی های در و پیکر زده
جان و تن در راه ایمان در طبق ها چیده او / زین سبب حلاج گونه،تکیه بر منبر زده
هر شهیدی،اختری،هر جانفشان،سیاره ای / این وطن سقفی پر از سیاره و اختر زده
--

روز میلاد حضرت علی اكبر و روز جوان
بر همه جوانان ولایی ایران اسلامی و
جوانان مسلمان سراسر جهان،
مخصوصا جوانان انقلابی ، مظلوم
و دربند بحرینی گرامی باد...
لطف خدا به مردم دنیا ارائه شد
یکباره شوره زار زمین باغ لاله شد
پس کوچه های خاکی مشهد پر از شعف
خورشید شهر خامنه هفتاد و دو ساله شد

24 تیر ماه ، ولادت نور چشممان و عزیز دلمان حضرت امام خامنه ای(حفظه الله تعالی) بر همه ی دوستان عزیز ولایتمدارم خجسته و مبارک باد...
سلامتی وجود عزیزشون بلند صلوات
گل ها اگر زیباینــــد نشـــانی زهـــــرایند
خوانم مثل بلبــــلی اول امـــام عـــــــلی
شکفته گل درچمن دوم امــــام حســــن
سوم که نور عین است ای نور دل حسین است
نور دل ساجـــــدین چـــارم زیــن العابدین
عبد خدای قـــــادر پنـــجم امـــــــام باقر
اوبنده ای لایق است ششم امام صادق است
صبور و پاک و عــالم هفتـــــم امام کاظم
راضی به حکم قضا هشتـــم امام رضــــا
پاکیـــزه و متقـــی نهـــم محمــــد تقی
دهم امام هـــــادی تابنـــــده و منــــادی
یازدهــــــم عسگری شایسته ی سروری
بلبل روی گل نشست دوازدهم مهدی است
هنگامه ی ظهورش باجـــلوه ها و نورش
عالم شود گلستان سرشار عشق و ایمان
شعر از:محمد حسین غلامی سرای

چه انتظار عجیبی !!!
تو بین منتظران هم عزیز من ، چه غریبی
عجیب تر ، که چه آسان نبودنت شده عادت
چه بیخیال نشستیم ، نه کوششی نه وفایی
فقط نشسته و گفتیم ؛ خدا کند که بیایی
***************
یا اباصالح المهدی هر شب که انتظار تورا می برم به روز
شرمنده ام که بی تو نفس می کشم هنوز
**************
آقاجان
نه شرم و حیا نه عار داریم از تو
اما گله بیشمـار داریم از تـو
ما منتظر تو نیستیـم آقاجـان
تنها همـه انتظار داریم از تو
اللهم عجل لولیک الفرج
**************
روا بود که گریبان ز حجر تو پاره کنم ...
دلم هوای تو کرده بگو چه چاره کنم ...
*************
تا کسی رخ ننماید ز کسی دل نبرد
دلبر ما دل ما برد و ز ما رخ ننمود
************
چه جمعه ها که یک به یک غروب شد نیامدی
چه بغضها که در گلو رسوب شد نیامدی
خلیل آتشین سخن تبر به دوش بت شکن
خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی
برای ما که دلشکسته ایم و خسته ایم نه
ولی برای عده ای چه خوب شد نیامدی
تمام طول هفته را به انتظار جمعه ام ...
دوباره صبح ٫ ظهر ٫ نه ! غروب شد نیامدی
چه جمعهها که يک به يک غروب شد نيامدي
چه بغضها که در گلو رسوب شد نيامدي
خليل آتشين سخن؛ تبر به دوش بت شکن
خداي ما دوباره سنگ و چوب شد نيامدي
تمام طول هفته را به انتظار جمعهام
دوباره صبح، ظهر، نه غروب شد نيامدي
وعده ديدار نزديک است ياران مژده باد
روز وصلش ميرسد، ايام هجران ميرود
دامن پر از ستاره كنم شب ز اشك چشم
چون بنگرم به ماه و كنم ياد روي تو
محض يار مهربان آن مونس و آرام جان
ناله از دل سر دهم وز هجر او اشکم روان
كوري اگر ز عيسي چشمش بشد سلامت
بر جمله درد عالم مهدي بود شفايي
گردي به پا شد از افق گويا سواري ميرسد
آقا!
قنوت سبز نمازم به التماس در آمد
چه ميشود که مرا خيري از دعاي تو باشد
بخوان دعاي فرج را به ياد خيمه سبز
که آخرين گل سرخ از همه خبر دارد
ما معتقديم که عشق سر خواهد زد
بر پشت ستم کسي تير خواهد زد
مهدي جان!
سئوالي ساده دارم از حضورت
من آيا زندهام وقت ظهورت
اگر که آمدي من رفته بودم
اسير سال و ماه و هفته بودم
دعايم کن دوباره جان بگيرم
بيايم در رکاب تو بميرم
بر چهره پر ز نور مهدي صلوات
بر جان و دل صبور مهدي صلوات
تا امر فرج شود مهيا بفرست
بهر فرج و ظهور مهدي صلوات
آقا بيا به خاطر باران ظهور کن
ما را از اين هواي سراسيمه دور کن
وقتي براي بدرقه عشق ميروي
از کوچههاي خسته ما هم عبور کن
سر راهت در انتظارم
برده هجرت صبر و قرارم
جز ظهورت اي گل زهرا
به خدا حاجتي ندارم
سوگند به هر چهارده آيه نور سوگند به زخمهاي سرشار غرور
آخر شب سرد ما سحر ميگردد مهدي به ميان شيعه برميگردد
هنوزم انتظارم انتظار است هنوزم دل به سينه بي قرار است
هنوزم خواب ميبينم به شبها همان مردي که بر اسبي سوار است
همان مردي که آيد جمعه روزي و اين پايان خوب انتظار است
اگر از منتظرانت بودم چون ديده نرگس نگرانت بودم
با اين همه رو سياهي و سنگدلي اي کاش که از همسفرانت بودم
سلام اي انتظــار انتظـــارم سلام اي رهبر و اي يادگارم
سلامم بر تو اي فرزند زهرا سلامم بر تو اي نـــاجي دنيا
اين ديده نيست قابل ديدار روي تو چشمي دگر بده تا تماشا کنم تو را
امشب ز كَرَم حق گُهرى داد به نرجس
وز برج ولايت قمرى داد به نرجس
خوش باش كه حق بال و پرى داد به نرجس برخيز كه زيبا پسرى داد به نرجس
بر منتظرين مژده بده منتظر آمد
از مهد بقا مهدى ثانى عشر آمد
سپيده خواهد آمد ياس نرگس خواهد آمد
گر تکاني بدهيم بر دلمان مهدي صاحب زمان، خواهد آمد
كاش ميشد واژهها را شست و انتظار را تفسير کرد ولي افسوس ...
آقا جان! حيف نيست ماه شب چهارده پشت ابرهاي تيره و پاره پاره پنهان بماند؟ حيف نيست ديده را شوق وصال باشد ولي فروغ ديده نباشد؟!
به اميد روزي که متن تمام پيامكها يک جمله باشد و آن: مهدي آمد.
پیامک نیمه شعبان - پیامک تبریک نیمه شعبان
کجايى اى هميشه پيدا از پس ابرهاى غيبت؟
پیامک نیمه شعبان - پیامک تبریک نیمه شعبان
- مهدي جان!
به روسياهيمان نگاه نکن و به دستهايمان که خالي و گنهکارند، قلبمان را ببين که هر روز، صبح و شام تو را ميخوانند.
تو خواهى آمد و ياسها و نيلوفرهاى «سركش» را به دعوت خواهى خواند و حضور تو تسلاى دل ياسهاى كبود خواهد بود.
مهدي جان بيا و دنياى دل را به بوى خوش فطرت پر كن. دلهايى كه همواره در سرزمين نيمه شب تو را مىخوانند و به عشق تو در آسمان مكاشفه پرواز مىكنند.
در انتظار دیدنت همه دلها بیقرارند
ای تک ستاره بهشت حسرت به دلمان نزار
به خدا سوگند دنیا را آذین می بندیم اگر لحضه آمدنت را بدانیم ...
ما معتقدیم که عشق سر خواهد زد
بر پشت ستم کسی تیر خواهد زد
سوگند به هر چهارده آیه نور
سوگند به زخم های سرشار غرور
آخر شب سرد ما سحر می گردد
مهدی به میان شیعه برمی گردد
چه جمعه ها که یک به یک غروب شد نیامدی
چه بغضها که در گلو رسوب شد نیامدی
خلیل آتشین سخن ؛ تبر به دوش بت شکن
خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی
برای ما که خسته ایم نه؛ ولی
برای عده ای چه خوب شد نیامدی
تمام طول هفته را به انتظار جمعه ام
دوباره صبح؛ ظهر ؛ نه غروب شد نیامدی
چه جمعه ها که یک به یک غروب شد نیامدی ..... چه بغضها که در گلو رسوب شد نیامدی ..... خلیل آتشین سخن ؛ تبر به دوش بت شکن ..... خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی ...... برای ما که خسته ایم نه ؛ ولی ..... برای عده ای چه خوب شد نیامدی ...... تمام طول هفته را به انتظار جمعه ام ..... دوباره صبح ؛ ظهر ؛ نه غروب شد نیامدی
سر راهت در انتظارم ..... برده هجرت صبر و قرارم ...... جز ظهورت ای گل زهرا ..... به خدا حاجتی ندارم
کجایى اى همیشه پیدا از پس ابرهاى غیبت؟
سوسوی ستارگان آسمان در التهاب انتظار فرج توست
پس بیا و آسمان و زمین را گلستان کن که این خانه ، خانه توست
دیرگاهیست در درونم غوغایی برپاست...
به گمانم که کسی می آید!
شاید تو باشی،
ای موعود!

با خامنه ای کسی نگردد گمراه او در شب فتنه می درخشد چون ماه
در هر نفسم برای او می خوانم لا حول و لا قوة الا بالله
دوستان عزیز این پست را از دست ندهید!حتما بخوانید!نظر از یاد نرود

ای سید ما ، ای مولای ما
ما آنچه باید بکنیم ، انجام می دهیم؛آنچه باید هم گفت،هم گفتیم و خواهیم گفت.
من جان نا قابلی دارم ، جسم ناقصی دارم ،
اندک آبرویی هم دارم ؛ که این را هم خود شما به ما دادید.
همه ی اینها را من کف دست گرفتم ؛
در راه این انقلاب و در راه اسلام فدا خواهم کرد ؛ اینها هم نثار شما باشد.
سید ما ، مولای ما ، دعا کن برای ما؛
صاحب ما توئی،صاحب این کشور توئی،صاحب این انقلاب توئی
پشتیبان ما شما هستید؛
ما این راه را ادامه خواهیم داد؛با قدرت هم ادامه خواهیم داد.
در این راه ما را با دعای خود ، با حمایت خود ، با توجه خود،
پشتیبانی بفرما.
یاد بچه های قدیم که باذغال برا خودشون سیبیل میذاشتن تاشبیه بابا هاشون بشن بخیر ؛اما الان روببین: بچه هایی که ابروهاشون رو برمیدارن تا شبیه ماماناشون بشن.........

سخت است که از باغ و صنوبر گویم
از گلشن و قمری و کبوتر گویم
بگذار کنون که گمرهان لب بستند
فریاد کشم ز حب رهبر گویم
حقا که تو از سلاله ی فاطمه ای
با خنده ی خود به درد ما خاتمه ای
زیباتر ازین نام ندیدم به جهان
سید علی حسینی خامنه ای
ما همان نسل جوانیم که ثابت کردیم
در ره عشق جگردار تر از صد مردیم
هر زمان بوی خمینی به سر افتد ما را
دور سید علی خامنه ای می گردیم
(امام خمینی) یک نفر را مثل آقاى
خامنهای پیدا بکنید که متعهد به اسلام باشد و خدمتگزار، و بناى قلبى اش
بر این باشد که به این ملت خدمت کند، پیدا نمى کنـید، ایشان را من سالهاى
طولانى مى شناسم
عشق یعنی یک خمینی سادگی
عشق یعنی با علی دلدادگی
عشق یعنی لافتی الا علی
عشق یعنی رهبرم سید علی
اینروزها که حادثه بیداد می کند
دل از فراق روی تو فریاد می کند
برگرد ای مسافر تنهای فاطمه
بانگ تو قلب رهبرم را شاد می کند
این گردبادها که به غیرت درآمده
تسلیم رهبرند که توفان نمی کنند
گفتند که عاشقی و آرام نهی
در باغ خیال خم ابروی که ای
گفتند بگو به قصد غربت گفتم
سید علی الحسینی الخامنه ای
در کشور عشق مقتدا خامنه ایست
فرماندهی کل قوا خامنه ایست
دیروز اگر عزیز مصر یوسف بود
امروز عزیز دل ما خامنه ایست
تصویر خدا عکس گل آمنه است
بر کوه دلم نام علی قایمه است
احمد بودش یارو علی یاور او
هر کس که محب علی خامنه است
تاب منجلی را بنگرید
چهره سید علی را بنگرید
چهره آقا شبیه آینه است
نام امروز خمینی، خامنه است
آهن آب دیده را زنگ عوض نمی کند
چهره انقلاب را جنگ عوض نمی کند
به خیل دشمنان بگو ، به کوری دو چشمتان
مطیع امر رهبری ، رنگ عوض نمی کند
طعنه و خنده به اشعار و شعارم بزنید
تیر غم بر دل دیوانه و زارم بزنید
در حفاظت ز امیر دلم علی خامنه ای
میثم تمار شوم تا که به دارم بزنید
ما منتظریم تا محرم گردد
هنگامه ی امتحان فراهم گردد
ما میدانیم و تیغ و حلقوم شما
یک مو ز سر علی اگر کم گردد
با خامنه ای کسی نگردد گمراه
او در شب فتنه میدرخشد چون ماه
در هر نفسم برای او میخوانم
لا حول و لا قوه الا بالله
هرگز به غیر جانان ما جان نمی فروشیم
جان می دهیم اما جانان نمی فروشیم
دشمن اگر ببخشد کاخ سفید خود را
یک تار موی رهبربر آن نمی فروشیم
این حماسه همه ز یمن تو بود
گرچه از آن مردمش خواندی
رهبرا! تا ابد ولی محبوب
در دل عاشقان خود ماندی
خیل یلان هماره به پا ایستاده اند
در قامت قبیله مردان نشست نیست
وقتی بسیج تابع حکم ولایت است
اندر مصاف اهرمن او را شکست نیست
من این شعر رو از سایتhttp://www.barsa.com/کپی کردم
ما هـمه از شـــــیعیان حــــــیدریم
در رکاب وجانـــثاران رهــــــبریمجانــــشین بی بدیل خـــمینـی کبیر
خارچــــــشم دشــــــمنان رهبردلیرنائــــب المهدی رهبـــرم سیدعلی
ازهمـــــــه لایق تر بر رهبـــــریاز صــــلاله ی پاک علـی وزهرا
مـــــی دهیــــــم ندای لبیــــک راخـــطبه ی حیدری خـــطـــبه اش
میکند دشمن را رسوا چـو مادرشبر حـــکم جــــهادش ســرمیدهیم
در رکابـــش جــــان میـــدهــــــیمنامش علیست وولایتش علیســت
تاابد گویم رهبر فـقط ســیدعلیستهـــــــرکه براوکنـد حـــســــادت
میــشود از دشــمنان ملت وامامترهبــرا مانیـــســـتیم زکــوفــیان
ما هـــستیم زنـــسل عاشــوراییانگرگویی هل من ناصراٌینصرنی
هـــمه میــشویم حربن ریاحـــــی
از عشق تو رهـــــــــبرا نمردن ظلم است
در گوشه ی خانه جان سپردن ظلم است
من مقـــلد فاطـــــــــمه ی زهـــــــــــرایم
در راه تو یک سیـــــلی نخوردن ظلم است
آی فــــــــــراری بیـــــــا زیــر پرچم سیدعلی
زنــــده شو دوبـــــاره با ذکـــرو دم سیدعلی
به خدا خشم خدا رو میــــخری با این کارات
توبدون که آخــــــرش گرون تموم میشه برات
داره فتنه جدید به پـــا میشه پاشو ز خواب
پاشو نقشه های دشمنا رو کن نقش برآب
دوست ودشمنت روبشناس ازهم وموضع بگیر
تو دام تعریف و تمجیدای مفت نشو اسیر
مگه نشنیدی حدیـــثی رو زشــاه بی کفن
هرکی تعریفت روکرد،دوست تونیست عزیزمن
تو چرا عوض شدی معنی این کارا چیه؟
معنی این همه لـــــج بازیــــه با آقا چیه؟
اعتنا به حرفــــای دوسـتای نادونت نکن
دور تو تموم میشه نـــــــگاه به اکنونت نکن
ما تو رو دوستـت داریم که انتقادت می کنیم
نقدی از آدمای توی نهـــــــادت می کنیم
راه برگشتی هنـــــــوز هست که اونم ولایته
راه بازگشت شمـــــــــــــا به دامن این امته
دوباره سوار کشــــتی ولایت شو عزیز
گرد و خاک انـــحراف و از رو دامنت بریز
جون تازه ای بگـــیر دوباره از عشق ولی
بگو سر میدم اگــــــه ازم بخواد سیدعلی
راه تو سعادت بخـــــــش، راه دشمنت بیراه
من نباشم آقاجـــــان، درد و دل کنی با چاه
ای خامنه ای مولا، حق مـــــــــــادرت زهرا
چشم دشمنانت کور، دست دشمنت کوتاه
غــم مخور جوانیم و،لشـگر توییم آقا
تو علـی و آقایـی ، قنــــــبر توییم آقا
ای رهبر فرزانه،«سید علی»ای مولا
در جبــهه جنگ نرم، افسـر توییم آقا
«انشا الله»
ای مشـــــایی این هـــــمه خون به دل آقـا مکن
فکر بیمار خـــــودت را بیـــــش از این افشـا مکن
مکتب ایرانی ات، ای حضـــــرت کوروش شـناس
کفر محض است توبه کن خودرا چنین رسوا مکن
به کوری چشم دشمنان اسلام
ما پشتیبان و یاور ولایت هستیم
الله اکبر
جانم فدای رهبر
«فدایی رهبر»
آخرش خـــدایی مـــــحشر می کنم اقتدا به نام حیـــــدر می کنم
تموم هسـتی مــــن جون منه که اونم هـدیه بـــه رهــبر می کنم
هرکی ایراد بگیره به عشق من از لجش عشقمو بیشتر می کنم
عشق«آقا»شده بمــب دست من با همین دشمــنو پرپر می کنم
آرزو بـــــرا جـــوونا عــیب نیست پس منم خودم رو بـــاور می کنم
نیمه شبــــها تــــــــوی رویا خودمو خادم خونـه ی دلـــــبر می کنم
تا که«آقا»پـــــــابــــزاره رو چشــام پادری چشمـــــامو تــر می کنم
مس ناخـــــالـــــص قلبم رو یه روز با نــخ چفــیــــه اش زر می کنم
هرکی هرچـــی میگه باشه،ولی من با دم «سیدعلی»سر می کنم
گفته بـــــودم اولـــش بازم می گم جونمو فـــدای رهــــبر می کنم

بسم الله الرحمن الرحیم
حقا که تو از سلاله ی فاطمه ای
با خنده ی خود به درد ما خاتمه ای
زیبا تر از این نام ندیدم به جهان
سید علی الحسینی الخامنه ای
آهن آبدیده را ، زنگ عوض نمی کند
چهره انقلاب را ، جنگ عوض نمی کند
به خیل دشمنان بگو ، به کوری دو چشمتان
مطیع امر رهبری ، رنگ عوض نمی کند
بسيجي ام به اميد ظهور پنجره ام
و بازمانده نسل هزار حنجره ام
هنوز عهد و مرامي که داشتم دارم
و جان نيمه تمامي که داشتم دارم
به همرهان که جفا مي کنند مي گويم
اگر چه گفته ام اکنون بلند مي گويم
که تا به چشمه نور حيات روزنه ايست
تمام بود و نبودم فداي خامنه اي است
تا منتظر مهدی عالم گیریم
از گوشه چشمان تو خط می گیریم
ما گوش به فرمان تو هستیم آقا
اصلا تو بگو بمیر ما می میریم
بـا خـامـنـه *اي کـسي نـگـردد گـمـراه
او در شب فتنه مي*درخشد چون ماه
در هـر نـفـسـم بـراي او مي *خـوانـم
لا حـــول و لا قـــوة الا بـــالله
گـرچـه مـن سـربـــاز هـیـچ و سـاده ام
سرخوشم مهدی (عج) بود فرمانده ام
گـرچـه شـد فـرمـانـده ام غـایـب ولـی
دلـخـوشـم بـر نـائـبـش سـیّـد عـلـی
مثل سايه اي هميشه، دست رهبر رو سر ماست
روح حضرت خميني، توي جسم رهبر ماست
رهبر حسيني ما، جلوه ي پير خمينه
هميشه مثل خميني، زير پرچم حسينه
رهبر من نور چشمان من است
عشق او آيين و ايمان من است
ذوالفقار حيدري در دست او
طاعتش ميثاق و پيمان من است
سيدي از نسل پاك فاطمه(س)
هم ز نسل شير يزدان من است
در ولايت وارث آل نبي (ص)
جانشيني از امامان من است
همچو مه تابد به قلب شيعيا ن
نائب خورشيد پنهان من است
در هدايت سوي حق آرد مر ا
اين هدايت سمت قرآن من است
دوستانش دوست مي دارم همي
دشمن او دشمن جان من است
آنكه مهر او ندارد در وجو د
بي گمان همكيش نادان من است
در سخن چون ابر مي بارد به دل
در كوير خشك باران من است
در حضورش موج دريا ديده ام
در كلامش راحت جان من است
در نگاهش غرق دريا مي شو م
واژه هايش در و مرجان من است
قلب تارم را صفايي مي دهد
جامع فكر پريشان من است
من مريد آن دل وارسته ام
او مراد و پير عرفان من است
بوي يوسف مي دهد پيراهنش
گرچه خوديعقوب كنعان من است
من چو سنگم او چو كوه بيستون
من چو مورم او سليمان من است
من چو بلبل او چو باغ پر زگل
من چوبرگ او سرو بستان من است
نام او ورد زبانم روز و شب
عشق او درد است ودرمان من است
آرزوي ديدنش دارم به دل
در فراقش شهر زندان من است
اي خوش آن روزي كه بينم رهبرم
ساعتي در خانه مهمان من است
هرگز اي ياران دعايش مي كنيد
شب نمازش ذكر ياران من است
روي خوبش با دو چشمت ديده اي
چهره اش چون ماه تابان من است
غرق درياي تهاجم را چه غم
ناجي كشتي ز طوفان من است
گر چه دشمن نقشه ها دارد بسي
حامي او حي سبحان من است
در امانت او ‹‹ امين ›› انقلا ب
در شجاعت شير ميدان من است
راه او باشد ره پير خمين (ره)
رهرو راه شهيدان من است
افتخار ما بود ‹‹ سيد علي ››
سرور من جان جانان من است
چون فقيه وعالم است ودين شناس
مرجع تقليد دوران من است
روز ششم ماه تير از سال شصت
رهبرم جانباز ايران من است
اي خداوندا نگهدارش تو با ش
چون دعاي او نگهبان من است
شعر امروزم كه وصف رهبر است
بهترين اشعار ديوان من است
پيروانش ني به پاكستان و هند
درفلسطين است و لبنان من است
گوئيا مهدي(عج) چنين گويد كه او
بهترين اصحاب و ياران من است
گویم سخنی که ملهم از ایمان است
در وصف گلی که زیب هر بستان است
سید علی حسینی خامنه ای
سر حلقه عارفان و جانبازان است
به عالم تا ندای یا علی هست
برای شیعیان او ولی هست
برای یاری دین محمد (ص)
علمداری چنان سید علی هست
رفقا بیاین با هم قدر علی رو بدونیم
تا دم آخر باهاش همه بسیجی بمونیم
خون تو رگهامونو هدیه به رهبر میکنیم
پای عشقش با همه سختیها ما سر میکنیم
ای فروغ سبز همرنگی ما خامنه ای
ای علی بدر فرهنگی ما خامنه ای
ما دیگه نمیزاریم دستهای تو بسته بشه
مثل حیدر دل تو از امتت خسته بشه
مثل سلمان و ابوذر در خونت میشینیم
آخه تو چهره تو تصویر حیدر میبینیم
حرف تو برای ما حرف امام زمونه
تا دم آخر آقا تو سینه هامون میمونه
وقتی تو حرف میزنی اشکهای ما جاری میشه
وقتی تو گریه کنی زخم دلا کاری میشه
بذار تا هر چی میخوان بگن ولی ما همینیم
توی چهره علی عکس خمینی میبینیم
همه امت ما فدای تو خامنه ای
جون میدیم برای یک ندای تو خامنه ای
چشم تموم كائنات سوي عنايت علي است
رهبر ما خامنه اي تحت حمايت علي است
ضد ولايت فقيه ضد ولايت علي است
سيد علي خامنه اي تحت حمايت علي است
رفقا بياين با هم قدر علي رو بدونيم
تا دم آخر باهاش همه بسيجي بمونيم
خون تو رگامونو هديه به رهبر مي كنيم
پاي عشقش با همه ي سختي ها سر مي كنيم
ما ديگه نمي ذاريم دستاي تو بسته بشه
مثل حيدر دل تو از امتت خسته بشه
اي فروغ سبز همرنگي ما خامنه اي
اي علي رهبر فرهنگي ما خامنه اي
همه ی امت ما فداي تو خامنه اي
جون مي ديم براي يك نگاه تو خامنه اي
وقتي تو حرف مي زني اشك هاي ما جاري ميشه
اگه تو گريه كني زخم دلا كاري مي شه
حرف تو براي ما حرف امام زمونه
تا دم آخر آقا تو سينه هامون مي مونه
شعر شهریار در وصف رهبر انقلاب
ای غریو تو ارغنون دلم
سطوت خطبه*ات ستون دلم
خطبه*های نماز جمعه تو
نقشه حمله با قشون دلم
چشم از نقش تو نگارین است
می*نگارد مگر بخون دلم
عقل من پاره می*کند زنجیر
که به سر می*زند جنون دلم
من هم از آن فن و فنون دانم
که جنون زاید از فنون دلم
کلماتت چو تیشه فرهاد
می*شکافند بیستون دلم
وز مواعظ که می*کنی آنگاه
صبر میزاید از سکون دلم
انقلاب من از تو اسلامی است
که حریفی به چند و چون دلم
بازوان امام آنکه دگر
بی قرین است در قرون دلم
چشم امیدی و چراغ نوید
هم شکوهی و هم شکون دلم
در رکوع و سجود خامنه*ای
من هم از دور سرنگون دلم
خاصه وقت قنوت او کز غیب
دست*ها می*شود ستون دلم
او به یک دست و من هزاران دست
با وی افشانم از بطون دلم
عرشیان می*کنند صف به نماز
از درون دل و برون دلم
پیرم از چرخ واژگون و علیل
بشنو از بخت واژگون دلم
چون کمانی خمیده ایم لیکن
تیرآهی است در کمون دلم
طوطی عشقم و زبان از بر
جمله ماکان و ما یکون دلم
در ترازوی سنجشم مگذار
ای کم عشق تو فزون دلم
شهریارم لسان حافظ غیب
شعر هم شانی از شئون دلم
سروده ای از محمدرضا جعفری شاعر مذهبی تهرانی در وصف رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای
رهبرم ای عشق من ، جانم فدای لحظه ات
شاد باشی همچنان ، آید بسوی ما غمت
در مسیر ما فروزان هست نورت یا علی
مرهم زخم دل هر عاشقی سید علی
آن کلام دلنشینت میرود در جان ما
هم وجود نازنینت با یقین درمان ما
در تولا چشم هایم عشق را پیدا کند
صورت زیبایت آقا ، هر گره را وا کند
دیدنی ها دیده ام از فضل جدت یا علی
همچو یک دیوانه در راهت شدم سید علی
حاصل کار هزاران در ید تائید توست
آنچه پنهان است از ما با یقین در دید توست
بی محبت با تو عهدی هر کسی هم بسته است
در مسیر حق بلاشک خسته و وابسته است
عهد دیرین شاید از اقرار یک کاری متین
کشف حالت کار هر کس نیست جز اهل یقین
بس در این فرصت بیامد هر طرف نوعی عمل
بار دیگر شد بپا از فضل حق جنگ جمل
معرفت نسبت به هر کس در جهان کار ولی است
پیرو تو هر که باشد تابع مولا علی است
صرف و نحو و خواندن بسیار هم معیار نیست
هر که دارد مجلس و درس و سخن هم یار نیست
جعفری در راه تو سر میدهد مولای من
انتهای قله عشق تو باشد جای من
نمی گویم که در عالم ولی نیست
ولی بالاتر از سید علی نیست
بر آن سرو سهی آن قدو قامت
سلامی از منا تا به قیامت
آفتاب منجلی را بنگرید
چهره ی سید علی را بنگرید
چهره ی آقا مثال آینه است
نام امروز خمینی خامنه است
تصویر خدا عکس گل آمنه است
بر کوه دلم نام علی فاطمه است
احمد بودش یار و علی یاور او
هر کس که محبّ علی خامنه است
شهری به آتش می کشیم گر تو لبت را تر کنی
ما چون گلی در دست تو ، کاش ما را پرپر کنی
بر رشته های معجر زهرا (س) قسم سید علی
خنجر به حنجر می زنیم گر تو هوای سر کنی..
عشق یعنی یک خمینی سادگی
عشق یعنی با علی دلدادگی
عشق یعنی لافتی الا علی
عشق یعنی رهبرم سید علی
گر چه خمینی چو پیمبر برفت
خامنه ای همچو علی پیش ماست
گر کرب و بلا نبوده ایم، حال هستیم
گر شام بلا نبوده ایم، حال هستیم
ای مردم عالم همگی گوش کنید
تا آخرخون مطیع رهبر هستیم گر کرب و بلا نبوده ایم، حال هستیم
گر شام بلا نبوده ایم، حال هستیم
ای مردم عالم همگی گوش کنید
تا آخرخون مطیع رهبر هستیم
نور است خمینی و عدویش ظلمات
بر سید علی ، حسین دوران، صلوات
ما عاشقان یاریم ، ما را تو می شناسی
هرچند پرگناهیم ، ما را تو می شناسی
در انتظار جانان ، هر لحظه بی قراریم
دلبسته بر تو داریم ، ما را تو می شناسی
ای سید خراسان ، ای مژده بهاران
هر لحظه در رکابیم ، ما را تو می شناسی
لب بسته ای و در دل بس راز و درد داری
بگشای لب، بفرما ، ما را تو می شناسی
ما در ره خمینی(ره) ، بستیم عهد و پیمان
هستیم ما بر آن عهد ، ما را تو می شناسی
فرموده اید بر ما که اعتماد دارید
ثابت کنیم الحق ، ما را تو می شناسی
با یک خروش خشمت ما عالمی بگیریم
شیران بی گریزیم ، ما را تو می شناسی
از شعله های خشمت اهریمنان گریزان
کوبنده شیاطین، ما را تو می شناسی
هرچند در برابر، شرمنده ایم از تو
اندر میان میدان، ما را تو می شناسی
با احمدی به راهت سرباز بی نظیریم
صد بار سر ببازیم ، ما را تو می شناسی
ما روهرو شهیدیم ، از یأس بی نصیبیم
امید قلب زهرا(س) ، ما را تو می شناسی
هر لحظه از وجودت عطر نگار آید
گلزار بی خزانی ، ما را تو می شناسی
ما عکس یار گیریم از لحظه لحظه رویت
ای سید خراسان، ما را تو می شناسی
کی می شود بیاید ، برداری آن علم را
بستیم توشه راه ، ما را تو می شناسی
عشق یعنی لافتی الا علی
عشق یعنی رهبرم سیدعلی
عشق یعنی دست تو پرپر شده
عشق یعنی یک علی رهبر شده
فاش پیداست که از غیظ برافروخته اند
وچه کین ها که در انبان دل اندوخته اند
ظاهرا غصه میراث پیمبر دارند
تا علی را مگر از مسند دین بردارند
پس چه در خانه نشستیم؟ علی تنها ماند
منتظر بهر چه هستیم؟ علی تنها ماند
با ولی باش مگو راه ولایت سخت است
آنکه هم پای ولایت نرود بدبخت است
اي زنده دلان ظهور نزديك است
هنگام ظهور نور نزديك است
آن ماه به چاه رفته باز آيد
قائم به اقامه نماز آيد
او كيست همان كه عدل ميزان است
کوبنده كل دين ستيزان است
او كيست همانكه سخت مي تازد
تاكفر نفاق را براندازد
اي امت سر فراز مرگ آگاه
خون خواه حسين ميرسد از راه
مهدي نظري به ما عنايت كن
مارا به صراط خود هدايت كن
ای مرهم زخم بال جانبازان
در هم شکننده زبان بازان
از ذکر لب تو کام میگیرم
با یاد تو التیام می گیرم
مهدی اگر از منتظرانت بودیم
چون دیده نرگس نگرانت بودیم
با این همه رو سیاهی و سنگ دلی
ای کاش که از همسفرانت بودیم
استاد محمد رضا آغاسی(روحش شاد)
ای تیر نگاهت به دل زار کجایی
ای روی گلت شمع شب تار کجایی
آرام و قرار دل بی تاب و شکیبم
آرام وقرار دل بی تاب کجایی
گویم به که مانی که خلایق بشناسند
در مشکل من فاطمه رخسار کجایی
هر جا که تو هستی دل حسرت زده آنجاست
خود گو به من خسته گو ای یار کجایی
نظریه فلسفی غضنفر درباره روزه:
انسان در این دنیا مسافری بیش نیست
و روزه بر مسافر واجب نیست !
.
.
.
مشترک گرامی به علت حلول ماه مبارک رمضان
از خوردن جگر شما تا هنگام افطار معذوریم
لطفا بعد از افطار در دسترس باشید !
.
.
.
به یارو میگن تو که روزه نمی گیری ، چرا سحری می خوری ؟
می گه نماز که نخونم، روزه که نگیرم ، سحری هم نخورم !؟
بابا مگه من کافرم!؟
.
.
.
یارو ! روزه میگیره از حال میره از پذیرایی در میاد !!!
.
.
.
طرف روزه می گیره، ۵ دقیقه به اذان روزشو میشکنه
می گن چرا اینکارو کردی؟ می گه خواستم به خدا ثابت کنم که می تونم اما نمی گیرم !
.
.
.
ماه رمضان بر تو ای دوست گلم که دم افطاری تخته گاز داری میری خونه مبارک باد !
جمعیت مبارزه با سوء تغذیه شدید !
ادامه در لینک زیر
.
.
.
ماه رمضان ماه صفا ، تعطیلی ، پرخوری ، بیکاری
و سیگار بعد از افطاری و تماشای سریالهای سرکاری مبارک باد !
.
.
.
به غضنفر می گن نظر شما راجع به ماه رمضان چیه ؟
می گه والا خیلی خوبه فقط یه ذره زولبیا بامیه اش رو زیاد کنن بهتر می شه !
.
.
.
ماه رمضونه یه وقت جایی نری که پیدات نکنم
آخه دارم دنباله ۶۰ تا گدا میگردم !
روی تو حساب کردم!!!
.
.
.
مناجات غضنفر باخدا :
خدایا ماه رمضان را مانند المپیک هر ۴ سال یک بار آن هم در یک کشور برگزار کن !
.
.
.
به دلیل استقبال بی نظیر شما روزه داران عزیز, ماه رمضان تا پایان مهرماه تمدید گردید !
.
.
.
عیدفطر مبارک ( رصدخانه ی غضنفر) !
.
.
.
به غضنفر میگن پاشو سحره ، میگه بزار بخوابم ، خودم فردا بهش زنگ میزنم !
.
.
.
کجایی؟؟ همه دارن رو پشت بوم دنبالت میگردن
آخه ماه من میخوان ببینن فراد عیده یا نه !
.
.
.
یارو! ماه رمضون میره خونه دوستش می خوابه
دوستش بهش میگه سحر صدات کنم ؟
یارو! می گه نه همون غضنفر صدام کنی بهتره !
آمد رمضان و عید با ماست / قفل آمد و آن کلید با ماست
آمد رمضان به خدمت دل / و آن کس که دل آفرید با ماست
فرا رسیدن ماه مبارک رمضان بر شما مبارک
.
.
.
عازم یک سفرم ، سفری دور به جایی نزدیک
سفری از خود من تا به خودم ، مدتی هست نگاهم
به تماشای خداست و امیدم به خداوندی اوست
فرا رسیدن ماه رمضان ، ماه بارش باران رحمت الهی مبارک
التماس دعا
.
.
.
مژده ای منتظران ماه خدا امده است / ماه شبهای مناجات و دعا امده است
ماه دلدادگی بنده به معبود رسید / بر سر سفره شاهانه گدا امده است . . .
.
.
.
السلام ای ماه پنهان پشت استهلال ما / ما به دنبال تو میگردیم و تو دنبال ما
ماه پیدا، ماه پنهان، ماه روشن، ماه محو / رؤیت این ماه یعنی نامه اعمال ما
التماس دعای ویژه در این ماه
.
.
.
میهمانی شد شروع ای عاشقان / نور حق کرده طلوع ای عاشقان
باز مولا سفره داری می کند / دعوت از عبد فراری می کند . . .
.
.
.
السلام ای میهمانی خدا / ماه خوب آسمانی خدا
السلام ای روزه داران السلام / عاشقان مخلص ماه صیام . . .
ماه پر برکت رمضان بر شما مبارک
.
.
.
رمضان آمد و آهسته صدا کرد مرا
مستعد سفر شهر خدا کرد مرا
از گلستان کرم طرفه نسیمی بوزید
که سراپای پر از عطر و صفا کرد مرا . . .
ماه ضیافت الهی بر شما مبارک
1- (امام خميني) يک نفر را مثل آقاى
خامنهاي پيدا بکنيد که متعهد به اسلام باشد و خدمتگزار، و بناى قلبى اش
بر اين باشد که به اين ملت خدمت کند، پيدا نمى کنـيد، ايشان را من سالهاى
طولانى مى شناسم
2-شما (آيت الله خامنه اي)همچون خورشيد روشني مي دهيد (امام خميني)
3- عشق يعني يک خميني سادگي عشق يعني با علي دلدادگي
عشق يعني لافتي الا علي عشق يعني رهبرم سيد علي
4- ما همان نسل جوانيم که ثابت کرديم در ره عشق جگردار تر از هر مرديم
هر زمان بوي خميني به سر افتد ما را دور سيد علي خامنه اي ميگرديم
5- اينروزها که حادثه بيداد مي کند دل از فراق روي تو فرياد مي کند
برگرد اي مسافر تنهاي فاطمه بانگ تو قلب رهبرم را شاد مي کند
6- اين گردبادها که به غيرت درآمده تسليم رهبرند که توفان نمي کنند
?- ما منتظر صبح شب يلدائيم آماده براي فرج فردائيم
فردا که عزيز فاطمه(عج)مي آيد با "خامنه اي"به کربلا مي آييم
7- گفتند که عاشقی و آرام نهی در باغ خیال خم ابروی که ای
گفتند بگو به قصد غربت گفتم سید علی الحسینی الخامنه ای
8- در کشور عشق مقتدا خامنه ايست فرماندهي کل قوا خامنه ايست
ديروز اگر عزيز مصر يوسف بود امروز عزيز دل ما خامنه ايست
9- تصوير خدا عکس گل آمنه است بر کوه دلم نام علي قايمه است
احمد بودش يارو علي ياور او هر کس که محب علي خامنه است
10- خدايا ستاره ها رفتند خورشيد را نگه دار
11- تاب منجلي را بنگريد چهره سيد علي را بنگريد
چهره آقا شبيه آينه است نام امروز خميني، خامنه است
12- حقا که تو از سلاله فاطمه اي با خنده خود به درد ما خاتمه ايي
زيباتر از اين نام نديدم به جهان سيد علي الحسيني الخامنه اي
13- آهن آب ديده را زنگ عوض نمي کند چهره انقلاب را جنگ عوض نمي کند
به خيل دشمنان بگو ، به کوري دو چشمتان مطيع امر رهبري ، رنگ عوض نمي کند
14- در حـــفاظـــت ز اميــــرم علي خــــامـــنه اي مي شــــوم مـــيثــــم تــــمار ، بـــه دارم بـــزنيــد
15- امروز که راه عشق پر پيچ است حکم آنچه تو ميکني دگر هيچ است
16- ما منتظريم تا محرم گردد هنگامه ي امتحان فراهم گردد
ما ميدانيم و تيغ و حلقوم شما يک مو ز سر علي اگر کم گردد
17- با خامنه اي کسي نگردد گمراه او در شب فتنه ميدرخشد چون ماه
در هر نفسم براي او ميخوانم لا حول و لا قوه الا بالله
18- هرگز به غير جانان ما جان نمي فروشيم جان مي دهيم اما جانان نمي فروشيم
آثار اعمال نیک و بد :
- روزه باعث تقوی و پرهیزگاری و رستگاری می شود .
- نماز ، انسان را از زشتی ها و گناهان باز می دارد .
- توبه ، گناهان را از بین می برد و دل را تطهیر می نماید .
- قرض دادن در راه خدا به نیازمندان ، باعث افزایش برکات در زندگی می شود .
- پیروی از پیامبر اکرم (ص) سبب دوستی خداوند می گردد .
بي خامنه اي(حفظه ا...) شعار هم عهدي چيست؟
بي خامنه اي(حفظه ا...) نداي يا مهدي(عج) چيست؟
هركس كه نشد فدايي خامنه اي (حفظه ا...)-
بي شك تو بدان منتظر مهدي(عج) نيست!...

تقدیم به رهبرم امام خامنه ای(حفظه ا...)
رهبرا نشوی تنها من یار تو می گردم وز جرگه عشاقت سردار تو می گردم
گر لشکر سفیانها از غرب به پا خیزد در قحطی انسانها عمار تو می گردم
از طعنه اشعث ها خون است دلت آقا تبدار غمت هستم بیمار تو می گردم
با جرم ولای تو گر بر سر دار آیم مدح تو کنم بردار تمار تو می گردم
این من نه منم تنها آید زبسیج آوا... آقا نشوی تنها من یار تو می گردم
لبیک
ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ۞۞,ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ
ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ۞۞,ּּּּּ ּ ּ ּ ּ \____________________
ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ۞۞,ּ ּ ּ ּ ּ ּ \¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯ֹֹ\
ּ ּ ּ ۞۞ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּּ۞۞,ּּּ ּ ּ ּ\ یا امام خامنه ای ִ \
ּ ּ ּ۞۞ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּּ ּ ּּ۞۞ـּ ּ ּ ּ\__________________̲̲/_̲
ּ ּ ۞۞ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ۞۞ּ ּ ּ\¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯
ּ ּ۞۞ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ۞۞ּ ּ\
ּ ـ۞۞ּ ּ ּ ۞۞ּ ּ ּ ּ۞۞ ּ ּ ּ ּ ـ۞۞ּ ּ \ּ ּ ּ ۞۞
ּ ۞۞ـּ ּ ּ ۞۞ּ ּ ּ ּ۞۞ ּ ּ ּ ـ۞۞ּּ ּ \ּ ּ ּ ּ۞۞
ּ ۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞
ּ ּ۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞
ֹֹֹֹ¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯\¯¯¯¯¯¯¯¯
ִ ִ ִ ִ ִ ִ ִ ִ ۞ִִ ִ ִ ִ ۞ִ۞ ִִִ ִ ִ ִ ִ ִ ִ ִ
از علی تا به علی فاصله یک آینه است
این علی از نجف و ان یکی از خامنه است
---------------------
کربلا یعنی تـَوَ لا داشتن
مهر حیدر عشق زهرا داشتن
کربلا یعنی تبرّای شدید
از پلیدیهای دوران و یزید
کربلا یعنی اطاعت از امام
گه به حکم او نشستن گه قیام
کربلا یعنی که یار رهبری
از حسین عصر خود فرمانبری
کربلا یعنی تحول در وجود
جامه زهد و حیا را تار وُ پود
کربلا یعنی به حق واصل شدن
یار حق ، دشمن ِ باطل شدن
کربلا یعنی بیا جانانه شو
گِرد ِ شمع عشق ِحق ، پروانه شو
کربلا یعنی کتاب عشق حق
از الف تا یای او سرمشق حق
کربلا یعنی که انسی با نماز
روی بر درگاه ربّ بی نیاز
کربلا یعنی که خون ، آب وضو
با خدا ، بی واسطه در گفت وُ گو
کربلا یعنی همیشه مکتبی
تو حسینی ، خواهر تو زینبی
کربلا یعنی سراپا جان شدن
در منای عاشقی قربان شدن
کربلا یعنی که عاشورای خون
موسم انا الیه الراجعون
کربلا یعنی گل ِ احمر شدن
روی دست باغبان پرپر شدن
کربلا یعنی هم آغوش عجل
تلخی مرگش نکوتر از عسل
کربلا یعنی بهار ِ تشنگی
شعله ور دل از شرار تشنگی
کربلا یعنی که در دریای ِ آب
تشنه اما ، آب کردن را جواب
کربلا یعنی فغان و زمزمه
خنجر و هنجر نگاه فاطمه
کربلا یعنی که تیـغ وُ جسم یار
یک هزار و نهصد و پنجاه بار
کربلا
برای سلامتی رهبر صلوات
این سینه گرم داغ سکوت است، بشنوید
این شرح ماتم ملکوت است، بشنوید
روح القدس مدد کن و قفل زبان گشا
قفل زبان بسته ام از آسمان گشا
.jpg)
ماه محرم است فقط اشک، محرم است
با خیمه های تشنه فقط مشک، محرم است
هان ای قلم بشور و بشوران، سبو بگیر
می خواهی از عطش بنویسی، وضو بگیر
فکری به حال زار من تشنه کام کن
دست مرا بگیر و به ساقی سلام کن
ساقی سلام خرد و خرابیم... جرعه ای
ساقی سلام تشنه ء آبیم... جرعه ای
ساقی سلام بر تو و بر چشم مست تو
ساقی سلام بر تو و بر هر دو دست تو
ساقی سلام سرمه به چشم عطش بزن
ساقی سلام خنده به خشم عطش بزن
دستت اگر فتاد ولی جان گرفته ای
مشکی پر از فرات به دندان گرفته ای
آبی اگر نبود فدای سرت، سوار
آبی اگر نبود برایم عطش بیار
هشیار رفته بودی و بدمست آمدی
با مشک رفته بودی و بی دست آمدی
این دست ها پناه بنی هاشم است، وای
این دست های ماه بنی هاشم است، وای
این مشکِ خشک، مشکِ ابوالفضل حیدر است!
این قطره های اشکِ ابوالفضل حیدر است!
آه ای دریغ وای چه می گویم ای دریغ
از نای مشک تشنه چه می جویم ای دریغ
این شط فرات نیست در خیبر است این
این شیر حق، نگو که خودِ حیدر است این
صد چشم تشنه منتظر اوست در حرم
این هم امید اول و هم آخر است این

ام البنین، به زانوی غم سر گذاشته
گر چه دلاور است ولی مادر است این
جای دو دست در بدنش پر گذاشتند
آن گل شکفته بود ولی پرپر است این
بعد از تو در حرم عطش و آتش است و خون
آتش گرفت خیمه و خاکستر است این
سُرخاب نیست بر رخِ دختِ برادرت
آن زخم تازیانه و این خنجر است این
قرآن و عترت است که بر نیزه کرده اند
این امت و امانت پیغمبر است این
رفتی و با تو رفت دل و طاقت حسین
یعنی رسیده بود دگر نوبت حسین
نام حسین آمد و از خود به در شدم
گویی از این جهان به جهان دگر شدم
نام حسین آمد و چشمم وضو گرفت
آب از سرم گذشت و دلم آبرو گرفت
نام حسین آمد و طوفان گرفته است
بغض ستاره وا شد و باران گرفته است
این کیست این که تشنه به پیکار می رود؟
یک سر شکایت است و به نیزار می رود؟
این کیست این که خسته چو جان می رود ز تن؟
با این که پشت سر نگران می رود ز تن؟
این کیست این که می رود و گو نمی رود؟
هر کس که رفت، رفته ولی او نمی رود
این کیست این که رفته و مانده به راه، چشم
در جستجوی او یله شد در نگاه، چشم
افسوس هر چه بود حدیث غبار بود
هر اسب می رسید، خدا... بی سوار بود
ای باغ بی خزان حسین آن بهار کو؟
ای ذوالجناح آه بگو پس سوار کو؟
پای غبار خسته شد از آسمان نشست
دیدم سر حسین کنار سنان نشست
سردار سر به نیزه کمی از سنان بگو
وقت نماز نیست ولیکن اذان بگو
در رقص عاشقان می و میدان بهانه است
حاجت شکایت است نیستان بهانه است
شمس از مشارق افق نی طلوع کرد
پشت قمر کمان شد و عزم رکوع کرد
لب های نیزه جای اذان ستاره نیست
این نیزه است نیزه خدایا مناره نیست
این چیست این که ملعبه ی سمِّ اسب هاست
این صورت است سنگدلان سنگ خاره نیست
هر تکه اش به گوشه ای از دشتِ کربلاست
همچون تن حسین تنی پاره پاره نیست
قرآن به دست باد ورق خورد روی نی
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست

آن سوی زلف سرکش بر باد رفته ای
این سوی پیکری است که تیرش شماره نیست
راس الحسین را به کجا می برند... آه
سردار حسن را سرِ دارالعماره نیست
آن روز فرق حیدر و اینک سر حسین
بحریست کفر کوفه که هیچش کناره نیست
سرها چنان نگین سلیمان تر آمدند
انگشت ها به غارت انگشتر آمدند
سرهای سبز بر بدن باد بوسه زن
زنجیرها به گردن سجاد بوسه زن
فریاد یا اخی است که پیچیده در عطش
هرگز کسی چشیده از این بیشتر عطش؟
گلهای تازیانه بسی بی امان شکفت
در دشت کربلا گل زخم زبان شکفت
وقتی که شمس بر افق نی عمود شد
گلگونه های دختر مولا کبود شد
از ظهر کربلا به شب شام می رویم
آهوی سرکشیم که در دام می رویم
ای کاروان وحشی ازین رام تر کمی
سر می بری مگر!؟ کمی آرام تر کمی
سر می بری که حوصلهء اشک سر رود
هر کس که تشنه آمده با چشم تر رود
یک زن که مانده بی کس و تنها کنار خویش
هم سوگوار قافله هم سوگوار خویش
لب باز کرد و شهد لبالب شروع شد
فصل خطابه خوانی زینب شروع شد
از ضهر کربلا به شب شامیان بگو
از این شهید بی کفن و بی نشان بگو
وهم زمین به درک حقیقت نمی رسد
از آسمان گم شده با آسمان بگو
هرگز نمی رسد خبر دین به گوششان
بیهوده است خواندن یاسین به گوششان
با خود نشین و قافلهء خویش را ببین
وان میوه های سوختهء خویش را بچین
این سر، سر بریدهء سالار زینب است
این سربدار سرزده سردار زینب است
می لرزد از سرش تبر شامیان هنوز
این سرو سر بلند علمدار زینب است
سجاد اگرچه مانده و بیمار کربلاست
اما به چشم خویش پرستار زینب است
این گونه باوقار کسی در زمین نزیست
عالم به دار رفتهء رفتار زینب است
آزادگی رها شدن از قید و بند نیست
آزاده آن کسی که گرفتار زینب است
زهرای ثانی است و به حیدر کشیده است
دستاس و چاه محرم اسرار زینب است
سرها دگر به منزل آخر رسیده اند
شام است شام، نوبت پیکار زینب است
منزل به منزل از طلب دل گذشته ام
آبم که دیگر از سر ساحل گذشته ام
چون نیزه خون گریسته ام از جفای خویش
چون دود از میان مقاتل گذشته ام
مرداب بودم و سر دریا نداشتم
راهی به سوی بستر دریا نداشتم
دریا بهانه ایست که از خود روان شوم
بر خوان بی کرانهء تو میهمان شوم
هرچند از تحیّر اشراق، تر شدم
مشتاق تر شدم به تو مشتاق تر شدم
مشتاقیم علاج ندارد به غیر تو
عاشق که احتیاج ندارد به غیر تو
دیگر مگر که مرگ علاج عطش شود
تا جان من به جان جهان پیشکش شود
این چامه گفته ام که مگر ساقی ام شوی
بر سنگ قبر بلکه هوالباقی ام شوی
ما می رویم اوست هوالباقی السلام
دنیا به نام آل حسین است ... والسلام
محمود حبیبی کسبی
\ یارب نظری کن به دل خسته و رنجور و سراسر غم و اندوه /
\ همان کوته و باریک روان جوی دل و جان /
\ بسی تشنه ی اشکی نفسی بغض و دل انگیز نواییست /
\ خدایا بکش آن دست رهایی ز خود و وصل و لقا را به سر بنده ی مسکین و حقیرت /
\ باشد که سراپا شرف و صدق و حیا خیزد و بر جای نمانیم ... /
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
گر چه من سرباز هیچ و ساده ام
سر خوشم مهدی (عج) بود فرمانده ام
گر چه مهدی (عج) بود غایب ولی
سر خوشم بر نایبش سید علی
مردم همیشه نور خدا منجلی شود
در سینه ای که مملو مهر ولی شود
من افتخار می کنم، آری خدا کند
جانم فدای حضرت سید علی شود
گفتند که عاشقی و دیوانه نه ای
در باب خیال و خم ابروی که ای
گفتند بگو به قصد غربت گفتم
سید علی حسینی خامنه ای
ما همان نسل جوانیم که ثابت کردیم
در ره عشق جگردارتر از صد مردیم
هر زمان بوی خمینی به سر افتد مارا
دور سید علی خامنه ای می گردیم
دل گفت اگر غنچه ی پرپر گـــردم
در جاری خون خود شناور گـــردم
والله که اسم اعظم حق باشــــد
نامردم اگر جدا ز رهبــــر گردم
ماعکس تو رابه کوی و میدان زده ایم
تصویر تو را به پرده جان زده ایم
در صفحه قاموس لغت بعد از تو
بر معنی عشق خط بطلان زده ایم
على جان ما کفن پوشان بتازیم
اگر فرمان دهى ما سر ببازیم
بده حکم جهادم تا ببینى
چگونه محشرى کبرى بسازیم؟
می فروشی گفت کالایم می است
رونق بازار من ساز و نی است
من خمینی دوست میدارم که او
هم خم است وهم می است ونی است
سروده ی مقام معظم رهبری(مدظله العالی)
رهبرم تاج سرم دلم ز غربتت شکست
نبینم روزی بیاد که غم رو قلب تو نشست
تو فقط به یک نگاه به بسیجی اشاره کن
بعد بیا با شور و عشق خشم اونو نظاره کن

سلام آقای خوب و نازنینم
می خوام برات یه شعر بگم عزیزم
از روزی که شناختمت غریبی
با اشک و خون دل شما عجینی
بمیره اون کسی که ضد شماست
معرفت شما ته غصه هاست
عکس شما رو دیوار اتاقه
همش میگید وظیفه انتظاره
شما همش میگید به دانشجوها
تحصیل و تهذیب باشه کار شما
آقا شما که اینقده غریبید
طعم غریبی امام زمان چشیدید
وقتی که اینجور خون دل می خورید
شده که از جوونا دل ببرید
آقا می خوام تو راهتون فدا شم
برم بالا جای ستاره ها شم
می خوام که هرچی" نا "دارم جمع کنم
تو راه شفاف سازیا خرج کنم
می خوام که آگاه باشم ،پُر باشم
می خوام که آزاده باشم ،حُر باشم
می خوام نشم" کوفی" و بی وفا شم
آقا می خوام تو راهتون فدا شم
چی میشه ما همه " برادر " باشیم
یا خانوما، همه " خواهر " باشیم؟
چی میشه ما دروغ نگیم بد نشیم
چی میشه که نوکر دشمن نشیم
چی میشه تو خط ولی بمونیم
قدر"سیّد علی" مونو بدونیم
ما بعضی غافلیم قبوله آقا
بعضیا جاهلیم قبوله آقا
دعا کنید همه باهم خوب باشیم
همیشه از کفر و نفاق دور باشیم
دعا کنید برای ما آقا جون
دعا کنید،" دعا فرج" آقا جون
هر کی می گه شما خیلی غریبین
بهش بگین :سربازامو ندیدین !؟!
ما قول میدیم تا روزی که زنده ایم
فدایاییم ،فدایی سیّد خامنه ایم
استفاده با ذکر منبع مانعی ندارد : http://ashegheseyyedali.persianblog.ir/
امام خمینی:
من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم
چشم بیمـار تـو را دیـدم و بیمار شدم
فارغ از خود شدم و کوس اناالحق بزدم
همچو منصور خریدار سر دار شدم
غم دلدار فکنده است به جانم، شررى
که به جان آمدم و شهره بازار شدم
درِ میخانه گشایید به رویم، شب و روز
که من از مسجد و از مدرسه، بیزار شدم
جامه زهد و ریا کَندم و بر تن کردم
خرقه پیر خراباتى و هشیار شدم
واعظ شهر که از پند خود آزارم داد
از دم رند مى آلوده مددکار شدم
بگذارید که از بتکده یادى بکنم
من که با دست بت میکده بیدار شدم
مقام معظم رهبری:
تو که خود خال لبی از چه گرفتار شدی
تو طبیب همه ای از چه تو بیمار شدی
تو که فارغ شده بودی ز همه کان و مکان
دار منصور بریدی همه تن دار شدی
عشق معشوق و غم دوست بزد بر تو شرر
ای که در قول و عمل شهره بازار شدی
مسجد و مدرسه را روح و روان بخشیدی
وه که بر مسجدیان نقطه پرگار شدی
خرقه پیر خراباتی ما سیره توست
امت از گفته در بار تو هشیار شدی
واعظ شهر همه عمر بزد لاف منی
دم عیسی مسیح از تو پدیدار شدی
یادی از ما بنما ای شده آسوده ز غم
ببریدی ز همه خلق و به حق یار شدی
استفاده با ذکر منبع مانعی ندارد : http://ashegheseyyedali.persianblog.ir/
رهبر من نور چشمان من است
عشق او آیین و ایمان من است
ذوالفقار حیدری در دست او
طاعتش میثاق و پیمان من است
سیدی از نسل پاک فاطمه(س)
هم ز نسل شیر یزدان من است
در ولایت وارث آل نبی (ص)
جانشینی از امامان من است
همچو مه تابد به قلب شیعیا ن
نائب خورشید پنهان من است
در هدایت سوی حق آرد مر ا
این هدایت سمت قرآن من است
دوستانش دوست می دارم همی
دشمن او دشمن جان من است
آنکه مهر او ندارد در وجو د
بی گمان همکیش نادان من است
در سخن چون ابر می بارد به دل
در کویر خشک باران من است
در حضورش موج دریا دیده ام
در کلامش راحت جان من است
در نگاهش غرق دریا می شو م
واژه هایش در و مرجان من است
قلب تارم را صفایی می دهد
جامع فکر پریشان من است
من مرید آن دل وارسته ام
او مراد و پیر عرفان من است
بوی یوسف می دهد پیراهنش
گرچه خودیعقوب کنعان من است
من چو سنگم او چو کوه بیستون
من چو مورم او سلیمان من است
من چو بلبل او چو باغ پر زگل
من چوبرگ او سرو بستان من است
نام او ورد زبانم روز و شب
عشق او درد است ودرمان من است
آرزوی دیدنش دارم به دل
در فراقش شهر زندان من است
ای خوش آن روزی که بینم رهبرم
ساعتی در خانه مهمان من است
هرگز ای یاران دعایش می کنید
شب نمازش ذکر یاران من است
روی خوبش با دو چشمت دیده ای
چهره اش چون ماه تابان من است
غرق دریای تهاجم را چه غم
ناجی کشتی ز طوفان من است
گر چه دشمن نقشه ها دارد بسی
حامی او حی سبحان من است
در امانت او ‹‹ امین ›› انقلا ب
در شجاعت شیر میدان من است
راه او باشد ره پیر خمین (ره)
رهرو راه شهیدان من است
افتخار ما بود ‹‹ سید علی ››
سرور من جان جانان من است
چون فقیه وعالم است ودین شناس
مرجع تقلید دوران من است
روز ششم ماه تیر از سال شصت
رهبرم جانباز ایران من است
ای خداوندا نگهدارش تو با ش
چون دعای او نگهبان من است
شعر امروزم که وصف رهبر است
بهترین اشعار دیوان من است
پیروانش نی به پاکستان و هند
درفلسطین است و لبنان من است
گوئیا مهدی(عج) چنین گوید که او
بهترین اصحاب و یاران من است
استفاده با ذکر منبع مانعی ندارد : http://ashegheseyyedali.persianblog.ir/
شعر حدادعادل در وصف رهبر انقلاب
ای دو چشمانت چراغ شام یلدای همه
آفتاب صورتت خورشید فردای همه
ای دل دریاییات کشتی نشینان را امید
ای دو چشم روشنت فانوس دریای همه
خندههای گاه گاهت خنده خورشید صبح
شعله لرزان آهت شمع شبهای همه
ای پیام دلنشینت بارش باران نور
وی کلام آتشینت آتش نای همه
قامتت نخل بلند گلشن آزادگی
سرو سرسبزی سزاوار تماشای همه
گر کسی از من نشانی از تو جوید گویمش
خانهای در کوچه باغ دل، پذیرای همه
لالهزار عمر یک دم بی گل رویت مباد
ای گل رویت بهار عالم آرای همه
استفاده با ذکر منبع مانعی ندارد : http://ashegheseyyedali.persianblog.ir/
در مسیر ما فروزان هست نورت یا علی
مرهم زخم دل هر عاشقی سید علی
آن کلام دلنشینت میرود در جان ما
هم وجود نازنینت با یقین درمان ما
در تولا چشم هایم عشق را پیدا کند
صورت زیبایت آقا ، هر گره را وا کند
دیدنی ها دیده ام از فضل جدت یا علی
همچو یک دیوانه در راهت شدم سید علی
حاصل کار هزاران در ید تائید توست
آنچه پنهان است از ما با یقین در دید توست
بی محبت با تو عهدی هر کسی هم بسته است
در مسیر حق بلاشک خسته و وابسته است
عهد دیرین شاید از اقرار یک کاری متین
کشف حالت کار هر کس نیست جز اهل یقین
بس در این فرصت بیامد هر طرف نوعی عمل
بار دیگر شد بپا از فضل حق جنگ جمل
معرفت نسبت به هر کس در جهان کار ولی است
پیرو تو هر که باشد تابع مولا علی است
صرف و نحو و خواندن بسیار هم معیار نیست
هر که دارد مجلس و درس و سخن هم یار نیست
جعفری در راه تو سر میدهد مولای من
انتهای قله عشق تو باشد جای من
استفاده با ذکر منبع مانعی ندارد : http://ashegheseyyedali.persianblog.ir/
هان ببینید چه دندان به غضب می سـایند
کـه به پیکـار «علـی» شیـر عـرب مـی آینـد
فـاش پیـداست کـه از غیـظ برافـروختـه اند
و چه کیـن ها که در انبان دل اندوخته اند
ظـــاهـــرا غصــهء میراث پـیـمـبـــردارند
تــا علــی را مـگـر از مسنـد دیـن بـر دارنـد
پس چه در خانه نشستیم؟ علی تنها ماند
منتظــر بهـر چـه هستیم؟ علـی تنهـا مـاند
پـای در معـرض حفـره اسـت، مراقب باشیم
کـوفــه آبستـن کفــر اسـت، مراقـب باشیـم
با ولـی باش مگـو راه ولایـت سخــت اسـت
آنکــه هـم پـای ولایـت نـرود بـدبخــت اسـت
این چه فتنه است که آفت زده ایمــان ها را
«اَیْـنَ عَمّــار» کـه روشـن بکنــد جــان هـا را.
«اَیْـنَ عَمّــار» کــه تـبـیـیــن حقــایق بکند**
«اَیْـنَ عَمّــار» کــه از دسـت شمــا دق بکند؟
خصم در گوشه نشسته است که تزویر کند
نکـنــد بــاز تــو را فـتـنــه زمـیــن گـیــر کـنــد
نکـنــد بــا شـتـــر مـعــرکــه هـمـــراه شـوی
نکـنـــد مـثـل «بنی ساعده» گـمــراه شـوی
خـصــم، خـصــم است ولو یار نمــاید خود را
در پــس دیــن تــو انـکــار نـمـــایـد خـــود را
دشمن این مرتبه قرآن سر نی خواهـد بـرد
آنکه مرد است به این مسئله پی خواهدبرد
نـیــزه نـیــزه اسـت ولـو بـر ســر او قـرآن هـا
کفر کفری است که بر خواستـه از ایمان ها
نیزه نیزه است و دراین قائله خون خواهد ریخت
کفر از این سجده بی مغز برون خواهد ریخت
شک نکن بعـد ولی روح ولا خواهد سوخت
کودکی در کبد کرب و بلا خواهد سوخـت...
محمد علی مهران فر
استفاده با ذکر منبع مانعی ندارد : http://ashegheseyyedali.persianblog.ir/
کربلا را ای قلم تصویر کن یادی از مولاحسین، آن پیر کن
نکته ای از حال و روز یاس گو ای قلم از حضرت عباس گو
از بلاجویان دشت کربلا از شهیدان بلا در نینوا
از کسانی که ولی را یاورند عاشقانی که زجنس باورند
کارعشق از کربلا بالا گرفت عشق آنجا دامن مولا گرفت
عشق را با جانشان آمیختند خون هفتاد و دو ساقی ریختند
عشق با عباس معنی می شود قطره با یادش چو دریا می شود
کربلا تکثیر بوی یاس بود کربلا آیینه عباس بود
کربلا یعنی شهادت با حسین هست عالم قطره و دریا حسین
هست دریایی کرانه ناپدید نام زینب یاد عباس شهید
هرچه باشدمانمی دانیم چیست/یاحسین عشق است یاهردویکیست
ای حسین کربلا ایجاد کن! عشق را در جان ما بنیاد کن
چشممان را هرزه گردی کور کرد خودپرستی از خدامان دور کرد
فرقه ای گویند سهم ما چه شد قسمت ما از غنایم ها چه شد؟
جنگ با احساس مردم می کنند راه مردی را عجب گم می کنند
در پی پست و مقامند و هوس عرض خود را می برد آخر مگس
سبز را از کربلا دزدیده اند برولایت ناکسان خندیده اند
«ناکسان حرص ریاست می خورند آب را هم با سیاست می خورند»
با ولی در جنگ با نام علی دشمنان را گفته اند اینان ، بلی
بس که این فرقه کثیفند و بدند عکس فرزند تو را آتش زدند
در دل اولاد تو خون می کنند بنگر ای مولا به ما چون می کنند
لیک خیل عشقبازانت تمام بسته دل را بر ولی و برامام
خیل سربازان روح ا لله تو عاشقان روی همچون ماه تو
دشمنانت را به ذلت می کشند جمعه یارانت به میدان آمدند
رهبری داریم چون تاج سری رهبری داریم از گل بهتری
رهبری که یادگار دردهاست دشمن این فرقه نامردها ست
رهبری جانباز ، سرباز امام رهبری که هست چون ماه تمام
رهبری که رهرو راه تو است رهبری همچون خمینی مست مست
رهبری مست ولایت با علی رهبری که هست او بر ما ولی
رهبری که هست اولاد شما عاشق اوییم با یاد شما
یا حسین کربلا ایجاد کن رهبر ما را زلطفت یاد کن
هست رهبر یادگار کربلا یادگار رهروان نینوا
رهبرم را دوست دارم یا حسین جان بپایش می سپارم یاحسین
چونکه کاری کربلایی می کند کشور ما را خدایی می کند
استفاده با ذکر منبع مانعی ندارد : http://ashegheseyyedali.persianblog.ir/
گفتم که خدا مرا مرادی بفرست
طوفان زده ام راه نجاتی بفرست
فرمود که با زمزمه ی یا مهدی
نذر گل نرگس صلواتی بفرست
>> االهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم <<
ممکن است شخصی در دنیا و آخرت سعادتمند باشد و نیز ممکن است که در هر دو جهان محروم و از سعادت هر دو عالم بیبهره باشد. آیات بسیاری در قرآن داریم که شاهد بر این مدّعا هستند یادداشت پیش رو به این آیات نگاهی کرده است که در پی میآید.

ممکن است شخصی در دنیا و آخرت سعادتمند باشد و نیز ممکن است که در هر دو جهان محروم و از سعادت هر دو عالم بیبهره باشد. آیات بسیاری در قرآن داریم که شاهد بر این مدّعا هستند و بر این حقیقت دلالت میکنند که بهرهمند شدن از نعمتهای دنیوی و اخروی و محروم شدن از هر دو و یا بهرهمند شدن از یکی و محروم شدن از دیگری، هر یک علل و عوامل ویژه و ملاکات خاص خود را دارند.
قرآن از کسانی مثل حضرت سلیمان(علیهالسلام) یاد میکند که هم دنیا را دارند و هم آخرت را و درباره حضرت ابراهیم(علیهالسلام) میفرماید: "وَآتَیْنَاهُ فِی الْدُّنْیَا حَسَنَةً وَإِنَّهُ فِی الآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ؛ و اعطا کردیم به وی در دنیا سعادت را و او در آخرت از شایستگان است". (نحل، 122)
چنان که درباره بعضی از مؤمنین میفرماید: "فَآتَاهُمُ اللّهُ ثَوَابَ الدُّنْیَا وَحُسْنَ ثَوَابِ الآخِرَةِ؛ پس اعطا کردشان خداوند، پاداش دنیا و نیکی پاداش آخرت را". (آلعمران، 148)
و در آیه دیگر باز هم درباره حضرت ابراهیم(علیهالسلام) میفرماید: "وَلَقَدِ اصْطَفَیْنَاهُ فِی الدُّنْیَا وَإِنَّهُ فِی الآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ؛ و حقاً که برگزیدیم وی (حضرت ابراهیم) را در دنیا و او در آخرت از شایستگان است". (بقره، 130)
چنان که از آیات دیگری نیز میتوان امکان این حقیقت را دریافت که انسان در هر دو جهان زیانکار و از نعمتها و لذایذ آن دو محروم باشد:
"خَسِرَ الدُّنْیَا وَالآخِرَةَ ذَلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ؛ در دنیا و آخرت زیان کردند و این زیان آشکار است". (حج، 11)
در نهجالبلاغه آمده است که شخصی در حضور علی(علیهالسلام) از دنیا مذمّت کرد، آن حضرت خطاب به وی با لحنی تند که حاکی از مخالفت شدید وی با سخنان مذمّت کننده بود، فرمود: "ثکَلَتْکَ اُمُّکَ! چرا دنیا را مذمّت میکنی"، دنیا "متجر اولیاء الله" و محل پرورش و تکامل دوستداران خداوند است
و نیز در آیه دیگری آمده است که:
"لهُمْ فِی الدُّنْیَا خِزْیٌ وَلَهُمْ فِی الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ؛ برایشان در دنیا خواری، و برایشان در آخرت عذابی بزرگ است". (بقره، 114)
یعنی آن کسانی که مردم را از یاد خدا در مساجد بازمیدارند و سعی در ویرانی آنها دارند، مشمول خواری دنیا و عذاب بزرگ آخرت هستند.
در آیه دیگری چنین آمده است که:
"لَّهُمْ عَذَابٌ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَلَعَذَابُ الآخِرَةِ أَشَقُّ وَمَا لَهُم مِّنَ اللّهِ مِن وَاقٍ؛ برایشان (کسانی که مردم را از راه خدا بازمیدارند) محنتی است در زندگی دنیا و محنت آخرت سختتر است و نیست برایشان از (طرف) خداوند نگهبانی". (رعد، 34)
زندگی دنیا مذمّت ندارد؛ بلکه برخورد ما با دنیاست که میتواند صحیح یا غلط باشد؛ ولی از آنجا که متعلّق و موضوع برخورد انسانْ دنیاست، گاهی به تبع رفتار انسان، دنیا نیز مورد مذمّت و نکوهش قرار میگیرد؛ مذمتّی که در اصل به رفتار انسان تعلّق دارد، رفتار اختیاری انسان که موضوع اخلاق و متعلّق ارزش یا ضد ارزش اخلاقی قرار میگیرد. دنیا منهای رفتار انسان، از امور عینی است که اصولاً نمیتوانند موضوع اخلاق و ارزش و ضد ارزش قرار بگیرند.
نقطه اساسی انحراف از اینجا پیدا میشود که انسان بیش از این حدّ به دنیا توجه کند، نگران آن باشد، بدان دل ببندد، به طور مستقل و به خاطر خودش آن را مورد توجه قرار دهد و بدان اهتمام ورزد. چنین نگرش و دلبستگی، نشانه نادانی انسان و تاریکی دل وی خواهد بود؛ چرا که اگر انسان معرفت یابد که در واقع دنیا جای ماندن نیست، بلکه ماهیّت آن، ماهیت گذر است و ما پیوسته در آن سیر میکنیم به سوی جهانی که در آن ثبات و ابدیت حاکم است، به سوی قرار و زندگی جاودانی و ماندن، جایی که در ورای آن دیگر جایی نیست برای رفتن، به دنیا دل نخواهد بست.

"وَأَنَّ إِلَی رَبِّکَ الْمُنتَهَی؛ و این که (سیر و حرکت) به سوی پروردگارت پایان مییابد". (نجم، 42)
از سخنان فوق این نتیجه به دست میآید که زندگی در دنیا اشکالی ندارد؛ ولی دلبستگی به آن زیانبار و خطرناک است.
در نهجالبلاغه آمده است که شخصی در حضور علی(علیهالسلام) از دنیا مذمّت کرد، آن حضرت خطاب به وی با لحنی تند که حاکی از مخالفت شدید وی با سخنان مذمّت کننده بود، فرمود: "ثکَلَتْکَ اُمُّکَ! چرا دنیا را مذمّت میکنی"، دنیا "متجر اولیاء الله" و محل پرورش و تکامل دوستداران خداوند است.
زندگی دنیا مذمّت ندارد؛ بلکه برخورد ما با دنیاست که میتواند صحیح یا غلط باشد؛ ولی از آنجا که متعلّق و موضوع برخورد انسانْ دنیاست، گاهی به تبع رفتار انسان، دنیا نیز مورد مذمّت و نکوهش قرار میگیرد؛ مذمتّی که در اصل به رفتار انسان تعلّق دارد، رفتار اختیاری انسان که موضوع اخلاق و متعلّق ارزش یا ضد ارزش اخلاقی قرار میگیرد. دنیا منهای رفتار انسان، از امور عینی است که اصولاً نمیتوانند موضوع اخلاق و ارزش و ضد ارزش قرار بگیرند.
بخش قرآن تبیان
منبع :
مخفى ماندن تاریخ قیامت - حتى بر شخص پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) - به خاطر آن است كه خداوند مىخواهد مردم یك نوع آزادى عمل توأم با حالت آماده باش دائمى داشته باشند، چرا كه اگر تاریخ قیامت تعیین مىشد، هرگاه زمانش دور بود همه در غفلت و غرور و بیخبرى فرو مىرفتند، و هر گاه زمانش نزدیك بود ممكن بود آزادى عمل را از دست بدهند و اعمالشان جنبه اضطرارى پیدا كند، و در هر دو صورت هدفهاى تربیتى انسان عقیم مىماند، به همین دلیل تاریخ قیامت از همه مكتوم است .

وَ یَقُولُونَ مَتى هذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِینَ (سبا 29) قُلْ لَكُمْ مِیعادُ یَوْمٍ لا تَسْتَأْخِرُونَ عَنْهُ ساعَةً وَ لا تَسْتَقْدِمُونَ (سبا 30)؛ و آنان (با تمسخر) مىگویند: اگر راست مىگویید، این وعده (قیامت) چه وقت خواهد بود؟
بگو: براى شماست وعده روزى كه نه (مىتوانید) ساعتى از آن تأخیر كنید و نه پیشى بگیرید.
از آنجا كه در آیات قبل به این معنى اشاره شده بود كه خداوند همه مردم را در روز رستاخیز جمع كرده و میان آنها داورى مىكند، در آیه 29 سؤالى از ناحیه منكران معاد به این صورت نقل مىكند:" آنها مىگویند: اگر راست مىگوئید این وعده رستاخیز در چه زمانى است"؟! (وَ یَقُولُونَ مَتى هذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِینَ)
از آنجا كه انسان همواره در پى بهانهاى است كه خود را از زیر بار مسئولیت بیرون آورد. همواره می پرسد پس روز قیامت چه وقت فرا مىرسد؟ چرا مجرمان را كیفر نمىدهند؟ اگر راست مىگویید كه هر عقابى جریمهاى دارد و هر كار نیك ثوابى، چرا از ثواب و عقاب خبرى نیست.
این سؤال را بارها منكران معاد از پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) یا سائر پیامبران مىكردند كه گاه براى درك مطلب بود، و شاید غالباً از روى استهزاء كه آخر این قیامتى كه شما مرتباً روى آن تكیه مىكنید اگر راست مىگوئید كى خواهد آمد؟
اشاره به اینكه آدم راستگو باید تمام جزئیات مطلبى را كه خبر مىدهد بداند، از كم و كیف و زمان و مكان آن آگاه باشد.
ولى قرآن همواره از پاسخ صریح به این مطلب و تعیین زمان وقوع رستاخیز خود دارى مىكند و تأكید مىكند این از امورى است كه علم آن مخصوص خدا است، و احدى جز او از آن آگاه نیست.
رسول خدا(ص) مىفرماید: «اى ابوذر، پنج چیز را پیش از پنج چیز غنیمت شمر: جوانىات را پیش از پیریت و تندرستىات را پیش از بیمارى، توانگرىات را پیش از بینواییت و آسایشت را پیش از مشغولیت و زندگىات را پیش از مرگت». (بحارالانوار، ج 77، ص 75)
لذا در آیه بعد همین معنى را با عبارت دیگرى بازگو كرده مىفرماید:
"بگو وعده شما روزى خواهد بود كه نه ساعتى از آن تأخیر خواهید كرد، و نه ساعتى بر آن پیشى خواهید گرفت" (قُلْ لَكُمْ مِیعادُ یَوْمٍ لا تَسْتَأْخِرُونَ عَنْهُ ساعَةً وَ لا تَسْتَقْدِمُونَ).
این مخفى ماندن تاریخ قیام قیامت - حتى بر شخص پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) - به خاطر آن است كه خداوند مىخواهد مردم یك نوع آزادى عمل توأم با حالت آماده باش دائمى داشته باشند، چرا كه اگر تاریخ قیامت تعیین مىشد هرگاه زمانش دور بود همه در غفلت و غرور و بی خبرى فرو مىرفتند، و هر گاه زمانش نزدیك بود ممكن بود آزادى عمل را از دست بدهند و اعمالشان جنبه اضطرارى پیدا كند، و در هر دو صورت هدفهاى تربیتى انسان عقیم مىماند، به همین دلیل تاریخ قیامت از همه مكتوم است، همانگونه كه تاریخ شب قدر همان شبى كه فضیلت هزار ماه دارد، و یا تاریخ قیام حضرت مهدى (علیه السلام). تعبیرى كه در آیه 15 سوره طه آمده : إِنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ أَكادُ أُخْفِیها لِتُجْزى كُلُّ نَفْسٍ بِما تَسْعى:" رستاخیز به طور یقین خواهد آمد، من مىخواهم آن را مخفى دارم، تا هر كس در برابر سعى و كوشش خود جزا داده شود" اشاره لطیفى به همین معنى دارد.
علاوه بر این، ندانستن جزئیات، مانع ایمان به كلیات نیست. مثلًا: شما از صداى زنگ خانه علم پیدا مىكنید كه شخصى پشت در است، گرچه جزئیات آن شخص را نمىدانید كه زن است یا مرد، سنّ و سوادش چگونه است، ندانستن این خصوصیات ضررى به علم و ایمان شما كه شخصى زنگ خانه را زد وارد نمىكند. آرى، ما به قیامت علم داریم گرچه زمان آن را ندانیم.

در ضمن اینكه آنها تصور مىكردند پیامبر (صلی الله علیه وآله) كه از رستاخیز خبر مىدهد اگر راست مىگوید باید تاریخ دقیق آن را نیز بداند این نهایت اشتباه است، و دلیل بر عدم آگاهى آنها از وظیفه نبوت است ،چرا که پیامبر صلی اللع علیه وآله تنها مأمور ابلاغ بود و بشارت و انذار، اما مسأله قیامت مربوط به خدا است و او است كه از تمام جزئیات آن آگاه است و آن قسمتى را كه براى مسائل تربیتى لازم دیده در اختیار پیامبرش گذارده است. آری خداى متعال بعضی زمانها را بر انسان پوشیده داشته، نه مىداند كه مرگش كى خواهد بود و نه كیفرش چه زمان خواهد رسید.
«اى ابوذر، پنج چیز را پیش از پنج چیز غنیمت شمر: جوانىات را پیش از پیریت و تندرستىات را پیش از بیمارى، توانگرىات را پیش از بینواییت و آسایشت را پیش از مشغولیت و زندگىات را پیش از مرگت».(بحارالانوار، ج 77، ص 75)
رسول خدا(ص) مىفرماید:
«اى ابوذر، پنج چیز را پیش از پنج چیز غنیمت شمر: جوانىات را پیش از پیریت و تندرستىات را پیش از بیمارى، توانگرىات را پیش از بینواییت و آسایشت را پیش از مشغولیت و زندگىات را پیش از مرگت». (بحارالانوار، ج 77، ص 75)
امام صادق(علیه السلام) نیز چنین مىفرمایند:
«اگر كسى بداند كه به یقین چه وقت خواهد مرد، به عمر خود اعتماد می كند، و در لذات و معاصى فرو می رود و در شهوات می غلطد، به این امید كه در روزهاى پایانى عمر توبه خواهد كرد و این شیوهاى است كه خداى متعال از آن خشنود نیست و از بندگانش نمی پذیرد- تا آن جا كه می گوید- بهترین چیز براى انسان این است كه مدت عمرش بر او پوشیده ماند پس در مدتى كه زنده است منتظر مرگ باشد و معاصى را ترك گوید و عمل صالح را برگزیند». (بحارالانوار، ج 2، ص 84)
پس چرا باید عمر را بیهوده صرف كنیم و چرا مسافتى را كه میان ما و مرگ افتاده است به لهو و لعب و معصیت طى كنیم. در حالى كه نمىدانیم زمان مرگ ما چه وقت خواهد بود؟
1ـ لازم نیست پاسخ هر سؤالى را بدانیم. سؤال كردند كه قیامت چه زمانى است؟ «مَتى هذَا الْوَعْدُ» بگو: زمانش را نمىدانم. «مِیعادُ یَوْمٍ»
2ـ قیامت روز مهمى است. (كلمه «یَوْمٍ» همراه با تنوین، نشانه عظمت و بزرگى است.)
3ـ زمان وقوع قیامت قابل تغییر نیست. «لا تَسْتَأْخِرُونَ عَنْهُ ساعَةً وَ لا تَسْتَقْدِمُونَ»
آمنه اسفندیاری
بخش قرآن تبیان
یکی از نیازهای روحی و عاطفی انسان، داشتن دوستان صمیمی است. دوستی رابطهای است بر اساس محبت که دو انسان را به هم دیگر پیوند میدهد و نیاز عاطفی آنها را برآورده میسازد. علاوه بر آن، دوستان صمیمی یار و یاور یکدیگر در حل مشکلات زندگی هستند. بدون داشتن دوستان واقعی، انسان هم تنها و بییاور است و هم از نظر روحی و عاطفی با مشکلات جدّی روبرو است. از این رو در روایات اسلامی نیاز انسان به داشتن دوستان خوب به نیاز انسان به غذا تشبیه شده است.

- روز قیامت، روزی است که ستمگر، دست خود را میگَزَد و میگوید:«وای بر من!... ای کاش فلانی را برای دوستی انتخاب نکرده بودم... او مرا گمراه کرد، زمانی که قرآن را خوانده بودم»...
آری!... شیطان چنین دوستی است و همیشه انسان را تنها میگذارد .
- اگر کسانی را دیدی که در نشانهها فرو میروند اما قصدشان انکار آیههای ماست، روی از آنان بگردان تا مشغول سخنی دیگر شوند... و اگر چنین چیزی را دانستی اما شیطان از یادت برد، از گروهشان فاصله بگیر که ستمگرند!
- در روز قیامت، دوستان صمیمی، همدیگر را نخواهند شناخت و دشمن هم خواهند شد .
- دوست، نزدیکترین خویشاوند و بهترین اندوخته آدمی است... کسی که دوستی ندارد، اندوخته ندارد.
- دوستان، یک روحاند در چند پیکر.
میزانالحِکمَه، جلد6، صفحه 190، حدیث10367 تا 10370(به نقل از غُرَرُالحِکَم و دُرَرُالکَلِم).
- درباره هیچکس قضاوت نکنید... تا وقتی که ببینید با چه کسانی همنشین است... زیرا آدمها از راه همنشیان شناخته میشوند.
میزانالحِکمَه، جلد6، صفحه 191، حدیث 10373 (به نقل از بِحارُالاَنوار مرحوم مجلسی).
وقتی که از تو خشمگین میشود...
در نیاز مالی...
و در سفر.
میزانالحِکمَه، جلد6، صفحه 194، حدیث 10390(به نقل از الاَمالی شیخ طوسی).
از دوستی با کسی که مدام در جستجوی عیبهای دیگران است، پرهیز کن!... زیرا نوبت تو هم خواهد شد
- همنشینی با بدان، بدی را به روح آدمی وارد میکند... مانند باد که اگر از جای بدبویی بگذرد، بو را با خود میآورد.
میزانالحِکمَه، جلد6، صفحه 196، حدیث 10402(به نقل از غُرَرُالحِکَم و دُرَرُالکَلِم).
- همنشینی کسی که آنچه برای خود میپسندد برای تو نمیپسندد، خیری ندارد.
میزانالحِکمَه، جلد6، صفحه 197، حدیث 10406(به نقل از الدُّرَّهالباهِرَه).
- بترس از همنشینی با کسی که:
خیرش سُست...
شرَّش نیرومند...
و نفسش پلید است.
زیرا هنگام ترس، خود را کنار میکشد و هنگام ایمنی شجاع میشود!
میزانالحِکمَه، جلد6، صفحه 198، حدیث 10407(به نقل از التَّنبیهُالخَواطر).

- دورباش از کسی که:
گفتگویش تو را گرفته میکند...
فقط وقتی شادش میکنی، شادت میکند...
اگر زیانی از تو به او برسد، مقابله به مثل میکند...
هرگاه از تو جدا شود، نگران شوی که نکند پشت سرت بدگویی کند...
هرگاه او را از کاری که میخواهد بکند، بازداری؛ بیدرنگ، به تو تهمت بزند و متهمت کند...
هرگاه با او سازگاری کنی و موفقیتهایت را بگویی، حسودی کند و آسیب بزند...
هرگاه با او فقط ناسازگاری کنی، دشمنی کند...
عُرضه جبران خوبی دیگران به خودش را ندارد...
درباره کسی که به او زور بگوید، زیادهروی کند...
همنشین چنین آدمی، پاداش الهی دارد اما خودش دچار عذاب خواهد شد...
زبانش سطح پایین فکرش را نشان دهد...
دلش نگهدار سخنش نباشد و اسرار را زود افشا کند...
علم را بیاموزد چون از مجادله لذت میبرد...
درباره دین، تحقیق کند چون علاقهمند خودنمایی است...
... و شتابان به سوی دنیا رود و خداترسی را کنار بگذارد.
میزانالحِکمَه، جلد6، صفحه 198، حدیث 10409(به نقل از بِحارُالاَنوار مرحوم مجلسی).
- از دوستی با کسی که مدام در جستجوی عیبهای دیگران است، پرهیز کن!... زیرا نوبت تو هم خواهد شد.
میزانالحِکمَه، جلد6، صفحه 199، حدیث 10413(به نقل از غُرَرُالحِکَم و دُرَرُالکَلِم).
- از دوستی با کسی که مدام پشت سر دیگران غیبت میکند، پرهیز کن!... زیرا نوبت تو هم خواهد شد.
میزانالحِکمَه، جلد6، صفحه 199، حدیث 10414(به نقل از غُرَرُالحِکَم و دُرَرُالکَلِم).
- کسی که همنشینیاش سود دینی ندارد، ارزش دوستی ندارد... زیرا همهچیز جز خدای بزرگ، نابود شدنی و بد سرانجام است.
میزانالحِکمَه، جلد6، صفحه 200، حدیث 10424(به نقل از بِحارُالاَنوار مرحوم مجلسی).
از سه کس دور باش:
خیانتکار- کسی که به خاطر تو، به دیگری خیانت کند؛ به تو نیز خیانت خواهد کرد...ستمگر- کسی که به خاطر تو به دیگری ستم کند؛ به تو نیز ستم خواهد کرد...
سخنچین- کسی که به خاطر تو، حرف دیگران را ببرد و بیاورد؛ سخن تو را نیز پراکنده خواهد کرد.
میزانالحِکمَه، جلد6، صفحه 200، حدیث 10425(به نقل از بِحارُالاَنوار مرحوم مجلسی).
مولا امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(در سفارش به امام حسن- سلام خدا بر هر دو بزرگوار):
- پسرم!... با احمق دوستی نکن؛ زیرا میخواهد به تو سود برساند و چون درک ندارد، آسیب میزند.
میزانالحِکمَه، جلد6، صفحه 201، حدیث 10429(به نقل از بِحارُالاَنوار مرحوم مجلسی).
- اگر خردمندی را دیدی که بخشنده نیست، از دوستیاش پرهیز مکن. از خردش بهرهمند شو و از اخلاق بدش دور باش!
دوستی با آدم بخشنده را نیز ترک مکن... هرچند که خردمند نباشد اما میتوانی با خردت از بخشندگیاش سود ببری.
تا میتوانی از آدم بیعقلِ پَست، فرار کن!
میزانالحِکمَه، جلد6، صفحه 202، حدیث 10433(به نقل از الکافی).
- از دوستی با احمق دور باش!... زیرا وقتی سودت را بخواهد، زیان خواهد رساند...
باور تو را نسبت به دور و نزدیک بودن رخدادها، مخدوش خواهد کرد...
اگر امانتی به تو بسپرد، هنگام گرفتن، رفتاری خواهد کرد که خوار خواهی شد...
حرفهایش سرشار دروغ خواهد بود و سخنان تو را نیز مانند خودش دروغ پندارد...
حکایت دوستی تو و او، مانند سرابی است که آدم تشنه، میپندارد آب دیده است اما وقتی نزدیک میشود؛ میفهمد که سراب بوده است.
میزانالحِکمَه، جلد6، صفحه 202، حدیث 10435(به نقل از بِحارُالاَنوار مرحوم مجلسی).
- اگر به دوستت حسادت میکنی، دوستیات ناسالم است.
میزانالحِکمَه، جلد6، صفحه 203، حدیث 10442(به نقل از نَهجالبَلاغه).
امام موسی بن جعفر(سلام خدا بر او):
- احترام میان خود و دوستت را به هم نزن و کمی از آن را نگهدار!... زیرا احترام که برود، شرم هم خواهد رفت و پردهای میان دوستان نخواهد ماند.
میزانالحِکمَه، جلد6، صفحه 203، حدیث 10444(به نقل از تُحَفُالعُقول).
- هرکس که در کار دوستش کند و کاو و حساب کشی زیادی کند، رشته دوستیاش گسسته خواهد شد.
میزانالحِکمَه، جلد6، صفحه 204، حدیث 10448(به نقل از غُرَرُالحِکَم و دُرَرُالکَلِم).
- موشکافی درباره دوستان، سبب جدایی... و ایرادگیری از دوستان، سبب دشمنی خواهد شد.
میزانالحِکمَه، جلد6، صفحه 205، حدیث 10452(به نقل از غُرَرُالحِکَم و دُرَرُالکَلِم).
- مسلمانان را مانند خانوادهات بدان!
بزرگشان را مانند پدر... کوچکشان را مانند فرزند... همسالانشان را مانند برادر بدان!
آیا دوست داری یکی از اعضای خانوادهات بدی ببینند؟!
اگر ابلیس - که لعنت خدا بر او باد - سبب شد که احساس کنی بر یکی از مسلمانان برتری داری، خود را به این شیوه اصلاح کن:
اگر او، بزرگتر از تو بود، به خود بگو:«او در ایمان و کردار، از من پیشتر است... پس از من بهتر است»...
اگر کوچکتر بود، به خود بگو:«من در گناهانم از او پیشترم... پس او از من بهتر است».
اگر همسال تو بود، به خود بگو:«من مطمئنم که گناهکارم اما یقین ندارم که او گناهکار است... پس برای چه یقینم را رها کنم و تردیدم را بگیرم؟!»...
اگر هم دیدی که مسلمانان، به تو احترام میگذارند و تو را از خود والاتر میدانند؛ به خود بگو: «این از خوبی آنان است نه شایستگی من»...
اگر هم از آنان بیمِهری دیدی، بگو:«این گناه و تقصیر من است»...
اگر چنین کردی، خدا زندگی را بر تو آسان خواهد کرد، دوستانت فراوان و دشمنانت اندک خواهند شد.
میزانالحِکمَه، جلد6، صفحه 206، حدیث 10455(به نقل از بِحارُالاَنوار مرحوم مجلسی).

- دوست، دوست نباشد مگر آن که در سه جا مراقب دوستش باشد:
در گرفتاری... در غیاب دوستش... و بعد از مرگ دوست.
میزانالحِکمَه، جلد6، صفحه 207، حدیث 10457(به نقل از بِحارُالاَنوار مرحوم مجلسی).
- دوست راستین، کسی است که در برطرف کردن عیبهایت یارت باشد... در غیابت، مراقب آبرو و اعتبارت باشد... و تو را بر خود ترجیح بدهد.
میزانالحِکمَه، جلد6، صفحه 207، حدیث 10459(به نقل از غُرَرُالحِکَم و دُرَرُالکَلِم).
- دوستی مرزهایی دارد که هرکس همه یا برخی از آنها را داشته باشد، دوست است... وگرنه او را اصلاً دوستت ندان:
ظاهر و باطنش با تو یکی باشد...
آبروی تو را ابروی خودش بداند...
مقام و مال، او را درباره دوستانش تغییر ندهد...
هر کمکی از دستش بربیاید، از تو دریغ نکند...
آخری هم همه را در خود دارد:
این که در گرفتاریها، تو را تنها نگذارد.
میزانالحِکمَه، جلد6، صفحه 208، حدیث 10464(به نقل از بِحارُالاَنوار مرحوم مجلسی).
مولا امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(سلام خدا بر او): انسان مسلمان را سه دوست باشد: دوستی که میگوید: «من با توأم، زنده باشی یا مُرده»... این دوست، عمل آدم است. دوست دیگر میگوید:«من، فقط تا زمانی با توأم که زندهای»... این دوست، ثروت آدم است. دوست سوم میگوید:«من تا لب گور با توأم و از تو جدا میشوم»... این دوست، فرزند آدم است
- پیش از آزمودن دوست، به او اعتماد مکن!
میزانالحِکمَه، جلد6، صفحه 209، حدیث 10469(به نقل از غُرَرُالحِکَم و دُرَرُالکَلِم).
- مردم فقط با آزمایش شناخته میشوند:
دوستت را در گرفتاری... خویشاوندت را در تنگدستی... و کسانی را که زبان مهر و ستایش دارند، در بی کاریات آزمایش کن... تا بفهمی که موقعیت حقیقیات نزد دیگران چیست.
میزانالحِکمَه، جلد6، صفحه 210، حدیث 10476(به نقل از بِحارُالاَنوار مرحوم مجلسی).
انسان مسلمان را سه دوست باشد:
دوستی که میگوید:«من با توأم، زنده باشی یا مُرده»... این دوست، عمل آدم است.
دوست دیگر میگوید:«من، فقط تا زمانی با توأم که زندهای»... این دوست، ثروت آدم است.
دوست سوم میگوید:«من تا لب گور با توأم و از تو جدا میشوم»... این دوست، فرزند آدم است.
میزانالحِکمَه، جلد6، صفحه 213، حدیث 10489(به نقل از معانیالاَخبار).
گروه دین تبیان
منابع :
وبلاگ سادات اخوی، سید محمد - مروری بر تعریف دوستی
سایت علوم و حدیث

1- پیروی از سیره و روایات معصومین (علیهم السلام) توجه و عنایت ویژه ای داشته باشیم. امام علی (علیهم السلام) در رابطه با دوره جوانی می فرمایند: «با توجه به دانش کم جوان نادانی و جهل او معذور است .[2]
توجه به این فرمایش و دیگر دستورات معصومین (علیهم السلام) موجب صبر و متانت بیشتر انسان در قبال خطاها و لغزش های جوان می شود.
2- از بیانات یأس آور به طور جدی خودداری شود و لطف و رحمت و مهربانی خداوند را نسبت به همه بندگانش مخصوصا به جوانان یاد آور شویم. روان شناسان متعددی چون «راجرز» و «کمزواستیک» رفتار را متأثر از احساسات دانسته اند. طرز تلقی ها، ادراکات و احساسات، تعیین کننده رفتارند. بدین سبب اگر مربی آموزه های دینی را در قالبی مطرح سازد که فقط با احساس ترس، یأس و منفی گرائی همراه باشد، اهداف بالنده تربیتی دینی محقق نخواهد شد.[3] امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «دوست داشتن برتر از ترسیدن است».[4]
3- با محبت و توجه ویژه و اعطای هدایایی در مناسبت های مختلف، باید دل فرزندان را بیش از پیش به خود متمایل کرد تا برای جبران کمبودهای عاطفی خود به بیرون از خانه و دوستان غیر صالح پناه نبرند. پیامبر (صلی الله علیه وآله) در باره ی اکرام فرزندان فرمودند: «فرزندان خود را احترام کنید و نیکو تربیت نمایید».[5]
4- از بداخلاقی و خشونت پرهیز شود. امام علی (علیه السلام) در این زمینه می فرمایند: «بداخلاقی دوست و خویشان را فراری می دهد و بیگانه را به بی اعتنایی و بی توجهی وا می دارد».[6]
5- تغافل نسبت به برخی از خطاهای فرزندان و وانمود نمودن بی اطلاعی از برخی اشتباهات او، چرا که در غیر این صورت حیا و خویشتن داری او نسبت به شما کاهش می یابد. امام علی (علیه السلام) می فرمایند: «شخص عاقل نیمی از او صبر و تحمل و نیم دیگر او تغافل است».[7]
حد المقدور از نصیحت مستقیم پرهیز شود و خواسته های خود را غیر مستقیم طرح کند. امام رضا (علیه السلام) می فرمایند: «از پدرم شنیدم که فرمودند: نصیحت خشن است و بر دیگران سخت می آید».
6- حد المقدور از نصیحت مستقیم پرهیز شود و خواسته های خود را غیر مستقیم طرح کند. امام رضا (علیه السلام) می فرمایند: «از پدرم شنیدم که فرمودند: نصیحت خشن است و بر دیگران سخت می آید».[8]
7- تقیّد به حضور بیشتر و صمیمانه در کنار خانواده (به ویژه پدر خانواده) به خصوص در ساعاتی که همه ی اعضاء خانواده حضور دارند که موجب مهر و صمیمیت محیط خانواده می شود.
8- انطباق کامل بین گفتار و کردار والدین و مربیان زیرا لازم است آنچه را که از دیگران می خواهیم، خود به نحو مطلوب به آن پایبند باشیم. امام صادق (علیه السلام) فرمود: ”مردم را به غیر زبان (با عمل) به خیر دعوت کنید”.[9]
9- پرهیز از زبان تحکم، زور و تهدید و استفاده از زبان تحلیل، تفهیم و بیان حکمت احکام. زیرا عدم تبیین منطقی اسلام می تواند آسیبی باشد که به دین گریزی جوانان مسلمان منتهی شود. همانگونه که سبب دست کشیدن مسیحیان از مسیحیت و گرایش به دین اسلام عدم اقناع منطقی آنان از دینشان است.[ 10]
10- تلاش منطقی در جهت ایجاد زمینه حضور او در اماکن و مجالس مذهبی (که خالی از خرافات ها و پیرایه های غیر منطقی است) و آشنایی با چهره های موفق مذهبی میزان پایبندی او را به آموزه های دینی تقویت خواهد کرد و اگر در مناسبت های مذهبی چنین جلساتی را در منزل خویش بر پا کنید و به او نیز مسئولیتی در این مجالس بدهید بدون تأثیر نخواهد بود.
11- اگر شیوه های ملاطفت آمیز پس از مدت قابل ملاحظه ای جواب نداد آن گاه می توان از شیوه های قهرآمیز استفاده کرد،[11]: لکن باید توجه داشت که در این شیوه مانند هر شیوه ی دیگری نباید دچار افراط شویم، چرا که نتیجه ی معکوس خواهد داشت.
از طرفی تا زمانی که مطمئن به مفید بودن این روش نباشیم استفاده از آن توصیه نمی شود. به همین خاطر طرد و بیرون کردن فرزند از خانه عمل شایسته ای به نظر نمی رسد. به هر حال اگر مربی و بطور خاص والدین نسبت به مسئولیتی که در تربیت فرزندشان بر عهده شان گذاشته شده کوتاهی و تقصیر نکرده باشند با این حال تأثیرگذار نبودند، نباید خود را ملامت و سرزنش نمایند چون انسان آزاد آفریده شده و در تصمیم گیری ها آزاد است[12] و هر کس باید پاسخگوی اعمال خویش باشد.

به اعتراف اهل فن زبان عربى یکى از وسیعترین و جامعترین زبانهاى دنیاست، و در آن قابلیت های زیادی وجود دارد که معانى عمیق و دقیق را با رساترین لغات و قوىترین ادبیات، بازگو کند.[13]خداوند براى سخن گفتن با بشر و بیان حقایق هستى و در نتیجه هدایت انسانها از زبان عربى استفاده نموده است،
از آن جا که اسلام یک دین جهانى است[14] و تشکیل امت واحد در دستور کار چنین دینى قرار دارد، همان طور که پیامبر (صلی الله علیه وآله) نیز در بدو تشکیل حکومت در مدینه، بین مسلمانان عقد اخوت بست و آنها را به وحدت فرا خواند. این اصل، در بسیارى از عبادتهاى اسلامى خود را نشان داده و تجلى پیدا کرده است.
خواندن نماز و سایر عبادتها به زبان عربى نیز نشانهاى از جهانى بودن دین اسلام است؛ زیرا جمعیتى که در یک جبهه و صف واحد قرار مىگیرند، ناگزیرند زبان واحدى داشته باشند تا به وسیله آن با هم تفاهم کنند؛ یعنى باید علاوه بر زبان مادرى و محلى، یک زبان عمومى و جهانى هم داشته باشند؛ چراکه یقیناً وحدت چنین جمعیتى بدون یک زبان واحد، کامل نیست.[15]
امروزه، عدهاى از متفکران معتقدند: تا دنیا به صورت یک کشور در نیاید، مردم جهان روى سعادت را نخواهند دید و بدین منظور نقشههایى طرح کردهاند و یکى از موارد برنامه آنها به وجود آوردن یک زبان بین المللى و جهانى است.
آیا در زمان پیامبر (صلی الله علیه وآله) با توجه به مخاطبان اولیه ى اسلام و فرهنگ آن روز دنیا ولزوم و ضرورت هدایت انسانها در طول تاریخ و رسیدن به وحدت و یک پارچگى، راهى غیر از این وجود داشت که کاملترین زبان به عنوان زبان قرآن و عبادات انتخاب گردد تا هم بیانگر معانى عمیق و حقایق لطیف باشد و هم در پرتو آن، انسانها به همبستگى و حسن تفاهم اسلامى برسند؟ حال تصور کنید که اگر مثلاً در نماز جماعت مسجد الحرام در ایام حج، هر کس موظف مىبود اذکار نماز را به زبان محلى خودش بخواند آیا این هرج ومرج بوجود آمده، زشت و مستهجن نبود؟!
البته واحد بودن زبان نماز گرچه مربوط به شکل و ظاهر نماز است، اما موجب مىشود باطن و روح عبادت هم محفوظ بماند یعنى اگر بنا بود که هر کس با زبان خودش نماز بخواند، احتمال تحریف و آمیخته شدن آن به خرافات و مطالب بىاساس که بر اثر ترجمههاى غلطِ افراد غیر وارد رخ مىداد، منتفى نبود و خواندن قرآن به صورت معین و زبان به خصوص، روح نماز را از مبتلا شدن به چنین خطرى نگاه مىدارد.
1- لازم نیست حتماً دعاها به عربى خوانده شوند؛ حتى دعا در نماز به زبان فارسى جایز است، اگرچه بهتر است دعاهایى که از ائمه (علیهم السلام) صادر شدهاند با عنایت و توجه به معانى آنها، به زبان عربى باشند. مطلب زیر دلیل این امر را براى ما واضح مىسازد:
خداوند از طریق قرآن نازل با بشر سخن گفته است و بشر براى پاسخ به کلام خداوند باید آن را بفهمد. ائمهعلیهم السلام از آنجا که به طور کامل قرآن را درک کردهاند و خود حقایق قرآنند، بهترین پاسخ رادر قالب دعاها به خداوند دادهاند. به بیان دیگر سخن خداوند، قرآن نازل است و دعاهاى ائمه(علیهم السلام)، قرآن صاعد؛ قرآن سخن خداوند با بشر است و دعا سخن بشر با خداوند. از این روى دعاها همچون قرآن، مشتمل بر حقایق و معارف عمیقى هستند که زبان عربى بهترین زبان براى بازگو کردن آنهاست.
2- آنچه گفته شد به معناى بى توجهى مسلمانان به معانى اذکار در نماز و… نیست؛ بلکه بر هر مسلمان لازم است که با معناى نماز و دعاها آشنا گردد تا بفهمد با خداى خود چه مىگوید، و در این صورت است که اعمال او خشک و بىروح تلقى نخواهند شد و سکوى پرواز او به سوى ابدیت خواهند گشت.
پی نوشت ها :
[1] تَفَکُّرُ سَاعَةٍ اَفضَلُ مِن عِبَادَةِ سَبعِینَ سَنَةٍ، »تفسیر عیاشی، ج 2، ص 208؛ مستدرک الوسائل، ج2، ص 105.
[2] نک: نرم افزار پرسمان.
[3] غرر الحکم، ص 76,«جهل الشباب معذور و علمه محصور».
[4] تقویت نظام خانواده، ج 1، ص 266.
[5] شیخ کلینی، الکافی جلد8 ص 128.
[6] مستدرک الوسائل، ج 15، ص 168؛ «اکرموا اولادکم واحسنوا آدابهم».
[7] غرر الحکم، ص 435.
[8] محمدی ری شهری، میزان الحکمه حدیث 14915.
[9] کشف الغمة، ج3، ص 84.
[10] محدث نوری، مسترک الوسائل جلد8 ص 456.
[11] دکترساجدی، دین گریزی چرا،دین گرائی چه سان ؟ص 226.
[12] علامه مجلسی، بحار الانوار جلد31 ص 503, «آخر الدواء الکی آخرین دارو داغ نهادن است»
[13] انسان، 3 .”راه را به او نشان دادیم یا(راه درست را انتخاب می کندو می پیماید و)سپاسگزار است یا(منحرف می شود و)ناسپاس”.
[14] المیزان، ج 4، ص 160 ؛ تفسیر نمونه، ج9، ص 300 و ج 13، ص 311 و ج 21، ص 8 ؛ پاسخ به پرسشهاى مذهبى آیت الله مکارم شیرازى و آیت الله سبحانى، ص 293.
[15] اعراف، 158 – انعام، 19 – انبیاء، 107 – احزاب، 40 – سجده، 42 – ر.ک: المیزان، ج4، ص 159 – 161 .
منبع:سایت تبیان