نگاه شهیدان
اين را براي نگاه مهربان يك دوست نوشته ام...
وقتی نگاهم می کنی،
حسی درون وجودم شکفتن آغاز می کند.
حسی که نمی دانم چیست،اما...
می دانم التیام می گیرد این دل با داشتنش!
وقتی نگاهم می کنی،
ته قلبم تهی می شود از هستی هست هایی که نیست!
هست های پوچ زندگانی ام،
که ارمغان بودنشان،نبودن است برای من!
وقتی نگاهم می کنی،
بقبه در ادامه مطلب







رهبر من ولی فقیه زمان من است که به هر گوشه ای از زندگی فردی و اجتماعی اش - از علم و اخلاق و تدبیر و تقوا و شجاعت و درایت و ...- که وارد می شوی و تحقیق می کنی از داشتن چنین رهبری به خود می بالی 




همسر شهید علی تجلائی می گوید: قبل از شروع مراسم عقد علی آقا
رو به من کرد و گفت: شنیده ام که عروس در مراسم عقد هر چه از خداوند بزرگ بخواهد
اجابتش حتمی است، نگاهش کردم و کفتم: چه آرزویی داری؟ در حالی که چشمان مهربانش را
به زمین دوخته بود گفت: اگر علاقه ای به من دارید و اگر به خوشبختی من می اندیشید،
لطف کنید و از خدا برایم شهادت را بخواهید. 
